کتاب در مورد بی خدایی خریدم بخونم
از این دستفروش های کنار انقلاب
یه جوری چاپش بده که وجود خدا خرافه هم باشه دلت میخواد خداباور بمونی
کتاب در مورد بی خدایی خریدم بخونم
از این دستفروش های کنار انقلاب
یه جوری چاپش بده که وجود خدا خرافه هم باشه دلت میخواد خداباور بمونی
نزدیک عید میشویم
این ماه کلاس ملاس پولی تعطیل
بچسبیم به سایت و شبکه اجتماعی ها
کارای نصفه نیمه رو جمع کنیم
خیلی کیفیت کارای رایگانم داشت میومد پایین
ایشالا همه چی رو اوکی میکنیم توی این یک ماه
عید هم کلاس میذاریم
نمیدونم خوبه یا نه
ولی میگن خوبه
بریم ببینیم چی میشه
وات دِ هِل آر یو دوینگ گایز ؟
هات چاکلت بشیر ریخته رو میز
همینجوری فراینده ریخته شدن رو نگاه میکنه و میگه "ای وای خدای من"
کاملا هم جدی
میگم داداش یه عکس العملی ، یه حرکتی ، لیوان رو بگیر لااقل بیشتر از این نریزه
بعدم اخه مرد مومن "ای وای خدای من"؟؟؟؟
تورو خدا داداش
عکس کلاسم ، روی پروفایل تلگرام بود
دانشجوهام 15 تا مرد بودن دوتا خانم
حفاظت پیام داد
میگه ما با شماها این همه خوش رفتاری میکنیم
بعد میری هشتگ نه به سربازی اجباری میذاری؟
مگه من نه به سرهنگ بودن تو گفتم که ناراحتی؟
سربازی اجباری چه ربطی به خوب بودن و بد بودن توش داره؟
نمیفهمه اقا
نــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــیــــــــــفــــــــــــــــــــــــــــتـــهـــــــــــــــــــــــــــــــــمه
دارم لب تاپ جدیدم رو اوکی میکنم
5شنبه رفته بودن دیدار رهبری تقریبا پادگان خالی بود
شنبه مرخصی گرفتم به کارام برسم
دوشنبه باید برم
دارم اکانتم رو توی سایت profile.ir اوکی میکنم به نظر سایت خوبی میاد
امروز روز خوبی بود
استراحت کردم
تفریح کردم
و دارم کم کم آماده میشم برم پی کارا
فردا هم میرن دیدار رهبری
نیستن الحمدالله
فردا هم خوب خواهد بود به امید خدا
1 / 12 /1395
شروعش بود
قرار بود 21 ماه باشه ، وقرار هم هست
بگو 20 ماه ولی از 1/1/1395
12 روزش رو هم سگ خورد
میگیم تا الان 11 ماه رفته
میشه 9 تا
9 * 30 ؟ میشه270 تا
از فردا شمارش معکوس از 270 شروع میشه
اولین روزی بود که داخل پادگان فاصله در تا اداره مهندسی رو با لبخند میرفتم
به لطف برف های دوست داشتنی و قشنگ
**********
داداشم رفته بود راهیان نور ، ریلشون یخ زد گیر کردن
پیام صوتی فرستاده به خبرگزاری فارس ، با حالت جیغ و داد که ما تو برف گیر کردیم نیاز به پشتیبانی داریم به حاجی بگید نخودا رو بریزن
جو راهیان نور گرفته بودش :-D
**********
سروانه داشت میرفت
خیلی شیک دولا شد رو زمین جفت مشتاشو پر برف کرد
دو تا سربازه که نزدیک شدن مالید تو صروتشون :-D
سربازا هم گرفتنش برف مالیش کردن
معنای واقعی خشونت نظامی رو اینجا فهمیدم :-D
**********
دستمو از پنجره گرفتم بیرون
دوتا دونه برف اومد رو دستم
خوردم
خیلی هم حال داد
**********
اگر بیخانمان ها نبودن دعا میکردم که حالا حالاها بباره
ایشالا این سرما و برف برای همه فقط لذت داشته باشه
یه روزی
این روزا که مسلما اینجوری نیست