دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

چند خط حرف و فکر و خاطره...

الوهیمی میگه تو دیگه قیمت نده

میگم جدیدا خوب شدم که، مدل خیریه قیمت نمیدم دیگه

میگه حالا هم که قیمت رو بهتر کردی، اینقدر امتیاز میدی که پدر بچه ها در میاد اجرا کنن

یه ده دقیقه ای صحبت کردیم

آخرش گفت بحث اینه که مردم از تو سو استفاده میکنن

این یه قلمو راست میگفت

خودمم احساس میکنم یه وقتایی، یه کسایی، اصلا از عمد نمیرن سراغ الوهیمی و میان سراغ من چون میدونن من خیلی کوتاه میام

اخلاق خوبی بود، دوستش داشتم

ظاهرا باید کنارش بذارم...


*******************************


معمولا توی خوابام از دید خودم همه جا رو میبینم

کمتر میشه که توی خوابم دوربین تکون بخوره

دیشب تکون میخورد و یه سری جاهارو سینماتیک نشون میداد


چه وضعیتی بود

100-150 تا دانشجو نشسته بودن پای صحبت استاد

من رفته بودم اون ته کلاس یه صندلی خالی گیراوردم و نشستم


یه محفظه شیشه ای هم بود، که توش سه ردیف روحانی (حسن نه ها، همون آخوند) نشسته بودم

پشتشون شیشه بود، سوراخ بود

برف اومد تو

رفتن

یکی از بلاگرا که بچه قم هم هست رفت جاشون نششست :-))

بعد از بیدار شدن با خودم فکر میکردم چرا اون بنده خدا اخه ؟! :-D


*******************************


همه گیر دادن که نمیکشی

شدت کارام زیر تر از قبل شده

9 صبح تا 11 کار

اصل استراحتم هم شده خوابم + فاصله رفت و امدها از خونه تا تیوان ، تیوان تا کلاس و ...


نشونه های کم آوردن رو توی خودم نمیبینم

با همین فرمون میرم جلو تا حداقل یه بار کم بیارم ببینم کم اوردن چطوریه

بعد که نشونه هاشو فهمیدم شل میکنم


*******************************


یه لیست کار نوشته بودم فکر میکردم خیلی زمان میبره انجامش

سریعتر از حد توقع انجام شد

یه لیست جدید نوشتم

اگر...

اااااااااااگر اینم درست تموم بشه کلی جلو میافتم

یعنی قشنگ فرصت یه مسافرت رو هم پیدا میکنم


احتمالا یکی دو تا کلاس فشرده میذارم شهرستانا به این بهونه یه مسافرتم برم

خودم اهل مسافرت نیستم

ولی خوب نزدیکترین افرادم به صورت یک صدا و متفق القول (سرچ کردم، درسته) میگن که دیگه خودت تنها نیستی

باید کوتاه بیایی

نیاز به گفتن بقیه نبود

اولش

اما ظاهرا من کم طرفمو در نظر گرفته بودم


*******************************


یه فکر باحال دیشب اومد توی ذهنم که بنویسم توی وبلاگ

خوابم میومد ننوشتم 

یادم رفت :-/

  • ۴ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۷ خرداد ۹۸

    پویش درخواست از بیان برای توسعه خدمات بلاگ

    مهدی صالح پور عزیز دعوت کرده که در یک پویش از بیان بخوایم یه تکونی بده به این سیستم وبلاگ نویسی دوست داشتنیش

    بنده کلا نسبت به هر سیستمی که یه ذره بزرگ بشه کم امیدم

    نا امید نیستم البته


    الانم خیلی امید ندارم ولی خوب خدارو چه دیدی


    اگر قرار هست اینجا اصلاح بشه، مشخص و مسلمه که چه تغییراتی باید اتفاق بیافته

    اگاه و واضح هست که کمبود نسخه موبایلش دیده میشه

    همونطور که کلوب انقدر دست دست کرد تا کامل کاربرهاشو از دست داد حالا تازه نسخه موبایل داده کج و کوله



    من به شخصه همین یه دونه رو میخوام

    از وبلاگ توقع امار دقیق ندارم

    همینشم بقیه ندارن


    توقع قالب خوب هم ندارم

    همینشم بقیه ندارن


    کلا میگم اگر هم یه روزی بر فرض نزدیک به محال، قرار باشه تغییری اتفاق بیافته باید از اهم موضوعات تغییرات شروع بشه

    الان هم مهمترین موضوع همین نسخه موبایل هست که دوستان ندارن


    من قبلا هم به بیان توصیه کردم سیتسم تبلیغات رو اضافه کنه

    یه منبع درآمد درست و حسابی برای خودش راه بندازه که بتونه از کنارش با انگیزه بیشتر سیستم رو بزرگ کنه

    همون اولا که اومدم بیان این توصیه رو کردم بهشون

    گفتم تبلیغات اختیاری بذارن ، هر بلاگری که قبول کرد درصد بگیره

    به نسبت دیده شدن یا کلیک (دو نوع محبوب تبلیغات اینترنتی)


    یه مدت هم به منو دکمه اش رو اضافه کردن ولی هیچ که هیچ


    انی وی

    الان فقط نسخه موبایل رو بدن من خودم ممنونشون میشم

    تامام

  • ۱ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۹ خرداد ۹۸

    یکیش کمه

    قرار بود برم برای یک سری کارهای بانکی

    ماتم گرفته بودم

    که الان قراره با یه مشت ادم بد اخلاقی که از بالا به پایین نگاه میکنن مواجه بشم

    متنفرم از بانک و بیمارستان

    دو جای اشغال که چون کارت گیره اونهاست ، با بدترین رفتار ممکن برخورد میکنن


    اقا جاتون خالی جدا

    یه ادمی خورد به طور ما که مونده بودم اصلا

    اینقدر خوش اخلاق و اروم و پیگیر

    فوق العاده بود


    بخ شخصه اگر دو تا دیگه کارمند بخش های دولتی رو ببینم اینجوری باشن + یکی دو تا وزیر دیگه هم مثل آذری جهرمی ببینم به اینده جمهوری اسلامی امیدوارم میشم

  • ۳ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۲ خرداد ۹۸

    لعنت خدا به خریت

    هرچی سعی میکنم حداقل روی پست های مربوط به نجفی ، تهدیدات پرزیدنت ترامپ ، سخنرانی های اخیر رهبری ، تحلیل ها و تحقیر ها و تجیل ها و ... وایسم ، اصلا نمیشه


    اصلا اهمیتی ندارن


    شدن مثل سریال های تلوزیون

    شاید دفعه اول یه کم جلب نظر کنه

    دفعه دوم ، سوم ، چهارم ، پنجم...

    بسه دیگه


    بذارید زنجانی اعدام بشه حالا

    بعد نجفی


    بذارید اول نماینده سراوان ، مشایی ، داداشای عراقچی ، اقوام باقی ورزا فعلی و اسبق ، مهناز افشار و شوهرش و ... حل و فصل بشن اول

    هروقت جوری حل و فصل شدن که یه تغییری دیدیم

    یه نتیجه ای داد

    اون وقت بقیه اش رو دنبال میکنم


    دلفک بازی شده

    تکراری شده

    حتی جذابم نیست دیگه


    اشتباه نشه

    نمیگم کار کی بوده و کی نبوده

    اصلا نمیدونم

    اصلا من کی باشم که بخوام تحلیل کنم این مسائلو


    من فقط میگم خسته کننده و تکراری شدن

    اصلا فرض کنیم کار خداست

    هیچ کس جز خدا توی این به ترتیب شوک دادنها مقصر نیست

    اوکی


    دیگه خسته شدم از این حکمت حتی

    ولش کنید بابا


    از وقتی ما پامون رو توی بازار گذاشتیم هر سال ملت میگن امسال خیلی بده

    امسال کار و کاسبی کساده

    خدا بیامرزه خاتمی رو ، دوران اون خوب بود

    خدا بیامرزه احمدی نژار رو ، دوران اون خوب بود (به جان خودم این رو هم حتی شنیدم)

    5 سال دیگه هم میگن خدا بیامرزه روحانی رو ، دوران اون خوب بود 


    قشنگ یادمه وقتی احمدی نژاد روی کار بود گفتم یعنی وقتی بگه ، بعضی ها میگن دورا اون خوب بود؟

    اون موقع ها 4-5 سال دیگه به نظرم خیلی طولانی میومد

    اما الان همین دیروز بود انگار

    که کسی که چند وقت پیش ازش شنیدم میگفت خدا لعنت کنه احمدی نژادو ، داشت میگفت دوران احمدی نژاد خوب بود خدا لعنت کنه روحانی رو


    اگه من بخوام لعنت کنم ، میگم خدا لعنت کنه کسی رو که با 30 -40 سال سن هنوز اینقدر خره

    والسلام

  • ۳ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۹ خرداد ۹۸