دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

۲۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

تا 131

تا 131 رو نوشتم

ولی منتشر نمیکنم

نمیتونم

نمیدونم شاید نمیخوام

حس بدی داشت مطالب توش

یه کم زیادی واضح و بی پرده بود شاید


  • ۴ نظر
    • امین
    • جمعه ۳۱ فروردين ۹۷

    136

    دوستی ، یک نظرسنجی فرستاد

    در مورد میزان مطالعه


    من مطالعه نمیکنم ! من اصلا اهل مطالعه نیستم اگر مطالعه یعنی فقط کتاب خوندن

    شما بشین فایل های صوتی عشقم شعبانعلی رو گوش بده اخه عزیز من

    اینجا


    اخه من از کجا کتاب بگیرم به این مفیدی اخه؟ از کجا بهتر مذاکره یاد بگیرم ؟ اصول همکاری یاد بگیرم و ...

    شما بشین ویدیو های White Board Friday شرکت Moz رو ببین ، من از کجا بهتر سئو یاد بگیرم؟


    من رمان از پائولو کوئیلو خوندم چندتا و عمیقا لذت بردم

    ولی به هیچ عنوان حس عمیقی که سریال بریکینگ بد روی من گذاشت رو روم نذاشت

    اونجوری که توی ذهنم رفت


    هیچکدوم از کتاب های دینی تاثیر ماتریکس رو روی اعتقاادات من نذاشته

    چندین بحث در مورد عدم وجود خدا و ... رو توی دانشگاه با بیان مثال از ماتریکس جلو بردم و طرف مقابلم متقاعد شد


    هیچ کتاب انگیزشی به اندازه وب سایت 12ceo و ویدیو های انگیزشی زیرنویس دارش روی من تاثیر نذاشت


    چرا من باید کتاب بخونم؟

    به نظرم ، کتاب خوندن همونقدر اشتباهه که ما بخوایم از علاق برای مسافرت استفاده کنیم و اصرار داشته باشیم

    حتی همون پائولو کوئیلو گه گفتم

    من کتاب معروف کیمیاگر رو به صورت صوتی و با موسیقی ایرانی گوش دادم لذت برم

    یادم رفته اسم خواننده اش رو ولی یه خواننده معروف اون ور ابی بود که موهای ژولیده پولیده هم داره

    خیلی بیشتر از خاطرات یک مغ و اون یکی کتابش حال داد


    انی وی


    گاهی دلم نمیخواد این نظریات رو بگم چون مقاومت کورکورانه یه عده رو میبینم

    البته که دوستانی هم هستن که بسیار مستند مخالفت میکنن و حتی بعضا من از نظر بر میگردم وقتی 1- حرف طرف مقابلم منطقیه  2-من اون منطق بهم منتقل بشه 3- من بتونم درکش کنم


    مثلا سر قضیه هنر ، خورشید زحمتش رو کشید


    ولی به هر حال من فعلا که دارم حرفم رو میزنم

    سعی میکنم کمتر مخالفت هام رو اعلام کنم

    هر از چندگاهی خیلی مودبانه اونایی که بیشتر قابل دفاع هستن رو علنی میکنم

    من ادم اجتماعی هستم

    دور افتادن اذیتم میکنه

    به شدت اذیتم میکنه

  • ۱ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷

    137

    اگه هوا با همین فرمون تا آخر ماه رمضان پیش بره ممنون خدا میشیم


    از سیامک عباسی بهترم داریم تو خواننده ها؟ نداریم دیگه


    یه ایمیل نوشتم توی پادگان ، برای آموزش ایمیل مارکتینگ

    همین که توی سایت هایی عضو میشید و براتون ایمیل هایی میاد که نهایتا منجر به خرید شما از اون سایت میشه ، البته نه اون ایمیل تبلیغاتی مزخرفا که رو مختون میرن

    اتفاقا ما توی ایمیل مارکتینگ میگیم اون کارا رو نکنید

    به هر حال

    یه ایمیل نوشتم ،سبک آموزشش اینطوریه که تیترش اینه "این ایمیل پر از اشباهات ایمیل مارکتینگ هست"

    بعد توش اومدم خیلی بد نوشتم

    خیلی طولانی ، بدون لینک ، بدون فاصله و طراحی درست و ...

    طنز نوشتمش ، خیلی باحال و بامزه شد

    امروز کلی خودم بهش خندیدم :-D

    حالا تکمیل بشه میدم بخونید ، اگر یادم نره البته


    سرهنگ نبود امروز ، خوابیدمااااااا


    نوشستم حساب میکردم کی این 140 روز تموم میشه

    اومدم رو تقویم فقط بگم چقدر طول میکشه ، حتی گفتنشم کلی طول کشید :-|

    تازه اگه 200 نباشه 


    کلی حرفذ دارم برای زدن

    جدا و انصافا وقت نمیکنم بنویسم

    امروز بعد از کلاس حتی تا خونه هم ولم نمیکردن

    تا یه ایستگاه قبل خونمون پسره اومد باهام

    دلم میخواست یه موزیک گوش بدم ، یه کم کارامو از برگه پاک نویس کنم توی برگه و ...

    احساس میکردم از گوشام داره خون میاد :-D



  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۲۹ فروردين ۹۷

    138

    داریم اینستاگراممون رو هم راه میندازیم به امید خدا

    توی پادگان بین نامه هایی که میزنم ، حدود 60 تا پست نوشتم تاحالا واسه اینستاگرام

    یه سه چهار هزار کلمه ای هم مقاله نوشتم برای سایت

    توی روزهای آتی هم کامل ترش میکنم به امید خدا

    مقالات خوبی داره میشه

    سایت هم که خودمونو کشتیم بالا نمیاریمش

    ایشالا اینا هم پیش میره


    راستی من اگر فکرایی که در طول روز میکنم واسه وبلاگ رو توی وبلاگ بنویسم جزو سه نفر اول بلاگرا میشم احتمالا

    موقع نوشتن که میشه مغزم کلا پاک میشه

  • ۲ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۸ فروردين ۹۷

    139

    فلان فلان شده برگشته میگه هر هفته دو ساعت میری مرخصی

    سه شنبه ها از ساعت 12 تا 2

    میکنه به عبارتی ماهی 8 ساعت

    بابت هر 8 ساعتش یه روز از مرخصیت کم کردم :-|

    منم سرمو عین خر میندازم پایین برای خودم مرخصی میگیرم ببینم اخرش میخواد چ غلطی بکنه

    گاو

    این همه عین تراکتور اونجا کاراشو راه میندازم بعد...

    فرق خودش رو از گوش کوبیده تشخیص نمیده توی کامپیوتر بعد کاراش که راه میافته به دو ساعت من گیر میده


  • ۳ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۷ فروردين ۹۷

    140

    خاک عالم

    داشت یادم میرفت روز 140 رو بنویسم


    امروز خیلی سریع گذشت

    خیلی از کارهایی که میخواستم رو کردم ولی خوب شل شل بودم بازم

    سر اینکه یه سری کارا اونجوری که میخواستم نشد

    یه صفحه رویداد برای چهارشنبه ساختم 2 ساعت وقت گرفت نامرد

    این بود :

    https://evand.com/events/homepage-seo


    یکی هم تو پادگان نوشتم فردا فلش میبرم میارم اونم بسازم برای دوشنبه اس

    روز خوبی بود

    خداروشکر

    سرکار نرفتم توی خونه بودم دلم تنگ شد یه جورایی

    اونجا رو دوست دارم


    خداروشکر

  • ۶ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۶ فروردين ۹۷

    141

    چرا باید عصبانی بشم؟

    وقتی در مورد ناحق بودن چیزی صحبت میکنم که به ناحق بودنش معتقد هستم ، معمولا عصبانی میشم

    عصبانیت من تاثیر مثبتی داره ؟ خوبه ؟ اگر نه نمیخوام بشم


    به دلیل درگیری های کاری ، توی یکی دو سال گذشته خیلی بحث سیاسی و مذهبی نداشتم که بخواد عصبانیم کنه

    ولی همین سه چهارباری که بوده عصبیم کرده و این برام بده


    اخرین سال دانشگاه که با یه بنده خدایی بحثم شد ، تا کم میاورد فجش میداد و در کمال ناباوری استادمون که توی گروه عضو بود به من میگفت تو نباید چیزی بگی

    میگفت اون آتئیست هست تو مسلمونی وظیفه اته وقتی بهت فحش هم میده آروم جوابش رو بدی و نباید چیزی بگی

    هرچی بهش میگم اخه ادم حسابی ، خانم محترم ، استاااااااااد ، اسلام بحث های قضایی هم داره ها!!! اینجوری نیست که ما همه اش ببخشیم

    وقتی کسی فحاشی میکنه وسط یه بحثی ، اونم نه یک بار ، چهار-پنج بار شما باید یک عکس العملی نشون بدی

    حداقل در حرف...


    سر بحث های اون سال خیلی عصبی شدم و رفتم شکایت هم کردم و دانشگاه هم حق رو به من داد و هم با استاد هم با دانشجو برخورد کرد

    وقتی برای شکایت رفتم انقدر عصبی بودم که تمام بدنم میلرزید

    مشاور دانشگاهمون که هم ادم باسوادی بود و هم سن و سال بالایی داشت گفت ببینم جون من نمیدونم چند سالته و نمیدونم چی شده

    فقط میدونم بدن تو نهایتا سه تا چهار بار دیگه تحمل این سطح از تنش رو داره و بعدش کارت به سکته میکشه

    ربطی هم به سن و سال نداره فک نکن جون جوونی چیزیت نمیشه


    اونجا اولین جرقه تو سرم خورد که چرا من اینقدر عصبی میشم؟

    دومیش هم همین چند وقت اخیر بود که تا میام در مورد سربازی یا مثلا ناحق بودن یک عده مسئولین اصلی صحبت کنم عصبی میشدم و بهشون فحش میدادم و این حرفا

    خودمم نمیفهمم چرا

    وقتی فکر میکردم که این حرفا رو اگر در ارامش بزنم چقدر بهتره ، وقتی فکر میکرئم که اگر این حرفا رو بخوام فردا روزی در جای مهمی بزنم و اینجوری بگم چی میشه ...

    باعث میشد جرقه دوم هم بخوره که اقا من باید این قضیه عصبی شدن رو کنترل کنم


    و جرقه سوم هم مربوط میشه به خوندن صفحات مخالف نظام توی اینستاگرام

    وقتی میبینم یه عده مخالف با فحاشی مخالفت میکنن ولی یه عده در عین آروم بودن انچنان بالا تا پایین نظام رو میشورن و میذارن کنار که ادم لذت میبره ، تصمیم میگیرم من هم جزو دسته دوم باشم


    وقتی میبینم یه سطل اشغال اتیش زدن میشه ملعبه دست نظام برای اغتشاشگر خوندن معترضین (اون هم نظامی که خودش کارش رو با اتیش زدن اتوبوس و ترور مسئولین شروع کرده) ...

    و در کنارش وقتی میبینم چقدر جلوی بحث هایی مثل روسری سر چوب کردن ابراز بیچارگی میکنن و دهن هاشون به کل بسته میشه ...

    این جرقه هم تو سرم میخوره که اصلا راه مخالفت با این سیستم همینه

    سیستمی که خودش با کشتن و اتیش شدن و خراب کردن اومده بالا ، با این روش شکست نمیخوره

    اینها رو فقط باید با ارامش بهشون ضربه زد ، با مخالفت های مدنی


    نتیجه تمام این بحث ها میشه اینکه "تمرین" میکنم

    شاید مهمترین دست اورد مسائل کاریم همین باشه که فهمیدم با تمرین و تلاش و صبر میشه به بهترین چیزها رسید


    تمرین میکنم که اروم باشم

    اگر در مورد سربازی مینویسم ، هراز جندگاهی یک نفس عمیق بکشم ، هراز چندگاهی سرعت تایگم رو کم کنم ، عصبانیتم رو کنترل کنم و خیلی اروم و با ارامش و در نهایت ادب ، تمام حقایق سیاهی که در مورد طرف مقابلم هست رو بیان کنم

    در عین حال ، عدالت رو هم کنار خودم داشته باشم و حواسم باشه ناعادلانه طرف مقابلم رو نکوبم

    هرچند که طرف مقابل ناعادلانه میکشه و شکنجه میکنه و دروغ میگه و عوام فریبی میکنه

    ولی دلیل نمیشه ادب اشتباه دیگران رو تکرار کنه

    از تصمیمم راضیم و ادامه اش میدم



    پی نوشت 1 : سعی میکنم فردا بحث مربوط به "ما خیلی هم ادم خوبی هستیم" رو ادامه اش رو مینوسم 

    پی نوشت 2 : این روزها کارها به شدت زیاد ولی بدون فشار انچنانی پیش میره ، وقتی فشارها کم میشه معمولا تنبل میشم و همین بهم ضربه میزنه ، امروز میخوام این اشتباه همیشگی رو تکرار "نکنم"


  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۵ فروردين ۹۷

    142 + 300،000*365

    دیروز دو دوست بلاگر یک ویدیو رو برای من ارسال کردن که من از یک جهت باهاش موافق بودم و از جهتی باهاش مخالف

    اول جهت موافقم رو بگم


    کپشن ویدیو توش یک عدد جالب داشت 

    300،000 سال عمر ...

    300،000 * 365 روز عمر = 109،500،000 روز به عبارت دیگه 109 میلیون و 500 هزار روز

    اگر شما 300 هزار سال عمر داشتید چیکار میکردید؟

    عدد گنده ایه ها ، بهش بیشتر فکر کنید

    شما حساب کن اسلام 1400 سال عمر داره

    از میلاد حضرت مسیح حدود 2000 سال گذشته

    حدود 5000 سال پیش آریایی ها به ایران سفر کردن !


    از انقلاب ایران 40 سال گذشته و مسئولین این همه .... کردن (گندکاری / افتخارافرینی ، بنا به اعتقادتون انتخاب کنید)

    جنتی حدود 92 سال عمر داره شما خودت اینو معیار بگیر ببین 300000 سال عمر چقدره


    خیلی انصافا ، بگذریم

    میگفت سالانه 150،000 نفر متخصص (لیسانس ، فوق لیسانس و دکترا) میرن سربازی

    هر کدوم هم حدود 2 سال با حداقل حقوق کار میکنن

    بدون هیچ تعصب و عصبانیتی اگر بخوایم واقعا مقایسه کنیم ، شبیهات زیادی به زندانی بودن داره


    حقوق ما که لیسانسیم 150 هزار تومن هست و فوق لیسانس ها فکر میکنم 20 هزار تومن بیشتر میگیرن

    البته سرباز صفر ها که کامل در اختیار نظام هستن 300 هزار تومن میگیرن

    نمیگم برده چون برده خیلی بهش بیشتر سخت میگذره

    بعد از روی کار اومدن جمهوری اسلامی واقعا رفتار با سربازا اصلاح شده و قابل مقایسه با قبل نیست ، قبل از انقلاب رفتار خیلی بیشتر شبیه به برده داری بوده اینطور که من شنیدم و البته با شناختی که از شخصیت رضاخان دارم بعید هم نیست که اون حرفا واقعیت باشه

    البته که هنوز خیلی جاها رفتار مثل قبل انقلاب هست و برای همین نگفتم مشکل حل شده ، گفتم اصلاح شده


    خوب از موضوع اصلی دور نشیم

    150،000 نفر به مدت دوسال میشه 300 هزار سال

    این ورودی هر سال تکرار میشه

    اصلا کاری ندارم به دهه های گذشته که حمعیت خوب بالا و پایین بوده

    الان چندین ساله همین جمعیت فقط متخصص ها هستن


    وگرنه به گفته سرلشکر باقری در همایش «مهارت آموزی سربازان»:

    منبع


    این عدد و ارقاما که میگم واسه متخصص هاست کلی هم دیپلم و زیر دیپلم داریم

    همه این جمعیت هم میرن زیر نظر نیروهای مسلح 

    مستقیما فرمانده اشون میشه جناب اقای خامنه ای

    اگر با این وجود کسی فکر میکنه اقای خامنه ای فرد باهوش و صلاحیت داری هست برای رهبری واقعا من نمیدونم چی بگم

    حرف ویدیو این بود که اقا چرا سربازا رو همینجوری بلااستفاده میذارین

    چرا این سرمایه (از نظر من نامشروع) رو حروم میکنین

    خوب ، من با این حرف مخالفم


    به نظر من این ویدیو اگر باعث ایجاد تغییر نشه ، یک خیانت غیرعامل بوده

    واگر تغییری ایجاد کنه میشه خیانت عامل

    میشه خیانتی که نتیجه داده

    خیانتی که احتمالا از روی بیچارگی و حماقت اتفاق افتاده

    بیچارگی از این جهت که سازندگان حذف سربازی رو غیرممکن دیدن و حماقت از این جهت که فکر کردن اینجوری دارن لطف میکنن


    بالاتر گفتم سرمایه نامشروع

    چون اینا با گرفتن حقوق اولیه یک انسان مثل ازادی در سفر دارن مارو رسما در یک زندان بزرگ به اسم "ایران" زندانی میکنن و میگن یا میایی مفت و مجانی و بدون هیچ حق حرف و شکایتی زیر دست ما کار میکنی (وقت تلف میکنی) یا نمیذاریم از کشور بری بیرون

    جالبه واقعا


    به این دلیل مخالفم

    خیلی دلم میخواد با یک فرد مدعی ، یک فدر مدافع سربازی صحبت کنم ببینم توی سرشون چی میگذره

    بابام مدافع نیست ، به خاطر اینکه من یه وقت توی سربازی حرفی نزنم برام بد بشه ، سعی میکرد یه مدت بگخه که سربازی خوبه

    بعد دید نمیتونه راضیم کنه بیخیال شد

    خودش هم چندین بار تاحالا با ماهیت سربازی مخالفت کرده بود


    خلاصه که اینجوری

    دلم میخواتس نظرم رو در مورد این ویدیو بنویسم و از دو دوستی که جهت همدردی با هم این ویدیو رو فرستادن تشکر کنم


    پی نوشت : این نوشته یک تمرین بود برای من

    تمرین برای آروم بودن

    تمرین کظم غیظ

    موفقیت 100 در 100 نداشتم و بعضی بخش ها رو نوشتم و پاک کردم

    در مورد این تمرین هم بیشتر مینویسم

  • ۳ نظر
    • امین
    • جمعه ۲۴ فروردين ۹۷

    143

    نمیدونم مشکل اعتماد به نفسه ، یا مثلا مده که بزنیم توی سر خودموون جایی که کارمون درسته ... نمیدونم والا


    یه مستند میدیدم ، در مورد محرم توی انگلیس بود

    شیعه ها دسته های عزاداری راه مینداختن

    بعد با بعضی از مردم صحبت میکرد در مورد دست عزاداریشون

    یکی یه نکته جالب گفت ، میگفت :

    معمولا وقتی یه دسته از افراد از جایی رد میشن ، منطقی هست که اون قسمت به یه ذره هم که شده کثیف تر بشه

    خوب از هر صدنفر یه نفر یه اشغال از دستش خیابون کثیف میشه دیگه


    ولی وقتی این جمعیت رد میشه خیابون تمیز تر میشه!! ببینید ، نمیگم کثیف نمیشه ها ، میگم تمیز تر میشه

    بله قاعدتا الان ذهن ادم میره این سمتی که الله اکبر معجزه رو ببینید و این حرفا


    بعد این تولید کننده های مستنده افتاده بودن دنبال قضیه که چی شده و چرا خیابون با رد شدن اینا تمیز تر میشه؟

    دیدن یه رسمی وجود داره که اخر دسته های عزاداری کی سری افراد داوطلب میشن و با کیسه های بزرگ وایسمتن

    بعد اینا پشت سر دسته عزاداری راه میرفتن و کلا آشغالا رو جمع میکردن

    کاری ندارن اشغال رو دسته عزاداری ریخته یا کس دیگه ، اینا جمع میکردن


    اینو که دیدم خوب سریعا ذهنم رت سمت اون صحنه های وحتشناک تهران توی ایام عزاداری و زباله های میلیونی کف خیابون و این حرفا

    ما شیعه ایم اونا هم شیعه ان

    فرق چیه؟


    دوستان ، ادم توی محدودیت ها ستاره میشه 

    این واضحه

    یعنی اونا اگر یه اشغال بریزن چی میشه؟ یه ملتی این رو ازچشم شیعه میبینن

    برای همین طرف احساس مسئولیت میکنه

    میگه من اشغال بریزم فحشش رو کل شیعه میخوره

    ولی تو ایران این حس مسئولیته وجود نداره


    همین ماجرا رو در مورد ارمنی و زرتشتی و ... هم داریم

    اینکه من به شخصه از هیچکس ندیدم بد ارمنی جماعت رو بگه و ارمنی بد دیده باشه به همین قضیه بر میگرده به نظرم

    یعنی اگر شما بری ارمنستان ارمنی های بد بیشترن تا توی ایران


    بعد ماها ناخودآگاه یه خودزنی پیش فرض داریم به خودمون گیر میدیم که شیعه و مسلمون جماعت فلان

    بابا ولمون کن چ ربطی داره

    مسلمونای آمریکا و انگلیس و فرانسه عمرا به مضخرفیه مسلمونای ایران باشن


    قضیه از این قراره که ادم توی کشور خودش مثل توی اتاق خوابش عمل میکنه


    شما توی جمع کلاس و سرکار دست تو دماغت نمیکنی که

    ولی وقتی نشستی توی اتاق خوابت حال میکنی دست کنی دماغت و حتی شاید بمالی زیر تخت

    شاید

    اگر پسر باشید میگم به احتمال زیاد :-D

    والا دیگه کیو گول میزنیم؟

    بیرون میری ادکلن میزنی توی اتاق ممکنه بوی جورابت باعث بشه دماغت بسوزه


    میخوای بری استخر اصلاح میکنی وگرنه که حالت معمولش با موهای بدنت میشه پالتو بافت

    عه

    دهن منو وا میکنن :-D


    هی میگن وقتی به نمیدونم کجا میروند آن کار دیگر میکنند

    معلومه که میکنن

    منم میکنم

    تو هم میکنی

    ادمیم دیگه برادر من چرا امام زاده بازی در میاری (ساخت واژه رو داری؟ :-D)

    خوب چی ؟ توقع داری تو خیابونم بیام آن کار دیگر کنم یعنی؟

    خوب اینکه ادم اشتباهاتش رو مخفی کنه که خیلی هم خوبه که 

    نشونه ادبه ، نشونه عفت و حیاست


    الان بحثم گناه نیستا ، قاطی نکنید با هم

    بعدشم اونی که خودش یه اشتباهی میکنه و دیگران رو هم نهی میکنه که نکنید خیلی کار اشتباهی میکنه

    اونو نمیگم

    ولی وقتی من نوعی یه کار اشتباهی رو نمیکنم و به دیگران هم سفارش میکنم که نکنید ، نباید توقع داشته باشید من هییییییییچ اشتباه دیگه ای توی زندگیم نکنم

    من هزار تا اشتباه میکنم ولی یک میلیون اشتباه هم هست که نمیکنم خوب

    بعضی هاش رو میتونم بکنم و نمیکنم بعضیاشم اصلا نمیتونم

    من هزار تا اشتباه میکنم ولی 10 هزار تا کار خوبم میکنم 

    بی انصاف نباشیم دیگه

    مگه من نوعی همه کارای خوبم رو میگم که همه کارای بدم رو بگم اخه؟!



    خلاصه که ما خیلی هم خوبیم

    فقط اینجا اتاق خوابمونه توش کثافت کاریامونو میکنیم

    همین



    ******

    پی نوشت : این مطلب رو ادامه خواهم داد چون خیلی حرفا تو دلم مونده که بگم 

  • ۴ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۹۷

    144

    کامنتم به این متن حاج مهدی که منو مجبور به یاداوری خاطرات شیرین گذشته کرد


    متن که عالی بود

    کامنتا بهتر

    من خودم چون دوست داشتم طلبه بشم با دیدن روحانی جماعت تعجب نمیکنم
    ولی یه بار توی دانشگاه با یه پسره داشتیم صحبت میکردیم و خیلی اوکی شده بودیم بعد وسط حرفاش نمیدونم چی شد که گفت اره من زرتشتیم
    من اونجا یه لحظه هنگ کردم کلا

    وقتی این متنت رو خوندم یاد اون موفع افتادم
    گفت من زرتشتیم یهو همینجوری ساکت شدم
    بعد زیر بارم نمیرفتم
    گفتم نه بابا مسخره بازی در نیار
    گفت زرتشتیم دیگه اقا مسخره بازی جیه

    انقدر بهش گیر دادم گفت بذار فردا برات شناسنامه بیارم :-)))
    الان فکر میکنم میبینم چقدر ضایع بوده حرکت

    دوستای نسبتا خوبی شدیم برای هم
    ولی خوب من زیاد درگیر کار شدم نتونستیم بهم نزدیک تر شیم
    یه بار فاصله ونک - ولیعصر رو پیاده اومدیم در مورد تفاوت دین ها  و اصل دین و مذهب و ... حرف زدیم
    حال داد

    خاطراتمونو زنده کردی حاجی
  • ۱ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۲۲ فروردين ۹۷