دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

۹۸ مطلب با موضوع «روزنوشت» ثبت شده است

111

امروز روز 111 هست

یکی از اسون ترین دهه ها رو گذروندم چون پر از مرخصی بود

دهن مرخصی رو سرویس کردم و دیگه البته این اخرین مرخصی تپلم بود

باقیشو دیگه ریز ریز باید بگیرم

حرف نمیزنم در مورد خوبی این چند روز ازادی

حالم بد میشه

اینقدر از این قضیه حرف زدم داره حالم به هم میخوره

حس و حالم خوبه و نمیخوام بیشتر از این بهمش بریزم


با ذکر "خدا بالا تا پایین هرچی دیکتاتور پست فطرت عوام فریب هست رو لعنت کنه" بحث سربازی رو خاتمه میدیم


*****


درگیر کارای وبینارام

ظاهرش اسونه ولی سختی های خودش رو داره مخصوصا که من میخوام کیفیتش خیلی خوب بشه


*****


حوزه کاری ما یه جوریه هرچی میخونی به تهش که هیچ ، به وسطاشم نمیرسی

تا میایم یه چیز یادبگیریم یه چیز جدیدتر میاد

خیلی سرعت بالاست

در حال مطالعه ام ، یه کم خوندم بازم میخونم

خوبی حوزه کاری ما اینه که شما اصول رو یادبگیری باقی چیزا خیلی سریع اوکی میشن


همین دیگه

ماتم گرفتم که قراره دوباره برم نمیتونم حرف دیگه بزنم

خدا نگذره ازشون

  • ۰ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷

    مردم

    آمد نیوز نوشته مردم میگن ما گروگان جمهوری اسلامی هستیم و از ترامپ حمایت میکنیم و ...

    من دور و برم رو نگاه میکنم میبینم کمتر کسی حامی ترامپه


    صداوسیما جمهوری اسلامی میگه مردم در حمایت از نظام اسلامی اومدن بیرون و شعار مرگ بر امریکا دادن

    من دور و برم رو نگاه میکنم میبینم کمتر کسی شعار مرگ بر آمریکا میده


    بیچاره مردم


    واقعیت اینه که اگر منظورمون از "مردم" اکثریت مردم هست...

    من نوعی که نگاه میکنم:

    مردم نه شعار مرگ بر امریکا میدن نه حمایت از ترامپ

    مردم نه حجاب اجباری میخوان نه بی احترامی به محجبه ها

    مردم نه ضددین شدن نه مثل دهه های قبل علاقه مند و پایبند به دین

    مردم نه راست براشون مهمه نه چپ

    مردم نه ولایت فقیه براشون مهمه نه ضدولایت فقیه


    طبق چیزی که من دیدم ، مردم چند چیز میخوان (به ترتیب):


    وضعیت اقتصادی درست

    جمع شدن بساط زورگویی به هر شکل و در هر جناحی (موافق و مخالف نظام)

    آزادی های معقول و عادی

    برکناری افراد نالایق و شایسته سالاری (حالم از این کلمه ی آغشته به عوام فریبی به هم میخوره)


    چرا برکناری نالایق ها رو میذارم اخر؟

    چون اگر نالایق ها باشن ولی خوب کار کنن مشکلی نیست

    یه بنده خدایی میگفت زمان خاتمی اینقدر دزدین و بردن و ...

    اون یکی میگفت نوش جونش ، کار کرد اقا

    وجهه بین المللی داشتیم

    بهترین حالت اقتصادیمون بود

    بیشتری ازادی ها رو داشتیم و ...

    واقعیت هم همینه

    اقا یکی بیاد دزدی کنه ، ولی کار کنه

    فقط همین

  • ۵ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۷

    10 ماه تا هدف

    حدودا یک سال و دو ماه پیش ، برای خودم یک هدف تعیین کردم
    گفتم سربازی دو ساله ، من باید توی این دوسال با کار کردن 50 میلیون "کنار بذارم"
    نه 50 میلیون کسب درآمد ، 50 میلیون ذخیره

    البته که سربازی دوسال نیست و 21 ماهه و اگر خدا بخواد من 19 ماه میرم با کسری
    ولی من اون موقع با احتساب همه این حرفا گفتم فرض میگیریم دو سال ، چون هدفم یه مقدار به نظر بزرگ میومد
    فراموش نکنید که امینی میگفت من 50 میلیون میذارم کنار که اون موقع صفر ریال ذخیره داشت

    این هدف رو بر اساس گفته های برایان تریسی گذاشتم 
    برایان تریسی میگفت :
    1. هدفتون نه اونقدر بزرگ باشه که وقتی بهش فکر می کنید ، بگید من بهش نمیرسم

    2. و نه اونقدر کوچیک باشه که میل رسیدن بهش به تکاپو نندازدتون

    3. از طرفی هم تاکید میکنه که هدف بلند مدت داشته باشید

    منم همین کارو کردم
    الان ، فقط ده ماه ازش مونده و من تقریبا یک پنجم این مبلغ رو "ذخیره" کردم
    و این حس بدی بهم میده
    از طرفی میگم میشه بابا
    تا زمان رسیدن به پایان مهلت میشه باقیشم جمع کرد


    میدونید اولین دفعه چی شد که خواستم 50 میلیون جمع کنم؟ اولین دفعه دلیلم مهاجرت بود
    شنیده بودم رفتن به کانادا نیاز داره 50 میلیون نقد داشته باشی
    اون زمانا شماها یادتون نمیاد ، دلار زیر 3000 تومان بود البته
    به هر حال

    این شروع افتادن عدد 50،000،000 تومن توی ذهن من بود
    بعدش که کانادا و ... رو دیدم فعلا بدون زبان و بدون رزومه کاری پر و پیمون نمیشه بهش فکر کرد ، این عدد رو گذاشتم برای بحث ازدواج
    گفتم اقا من 50 داشته باشم ازدواج میکنم
    دو دو تا چهارتا هم کردم دیدم نه اوکیه
    50 عدد خوبیه
    کافی نیستا ، برای شروع خوبه ، نمیخوام ازدواج سخت بکنم که
    درستش هم اینه که ادم زود ازدواج کنه


    الان 10 ماه وقت دارم و حدودا 40 میلیون کم تا به هدفم برسم
    یه کم بعید شده ، اون بخش اول حرفای برایان تریسی رو رد میکنه انگار
    نمیگم نمیشه ها ، میگم اولش دستیابی به این هدف خیلی محتمل تر بود ، میدونید چی میگم؟


    اگر با اثر مرکب اشنا باشید میبینید که نشدنی نیست
    اثر مرکب میگه اینجوری نیست که اگر تا 20 سالگی حساب بانکیت 100 هزار تومن توشه ، پس تا 40 سالگیت میشه 200 هزار تومن

    میگه شما نمیتونی بگی من 20 روزه این تخم گل رو کاشتم و اب دادم ولی درنیومده ، پس طی ده روز اینده هم غیر ممکنه گل بده!
    اثر مرکب میگه این 20 روز اون زیر این گله داشته در میومده و زور میزده تا برسه به خاک
    طی 5 روز اینده هم از خاک در میاد و 5 روز بعدشم گل میده

    خیلی ساده اس حرفش ، و منطقی

    پس من مبنا رو میذارم بر همین منوال
    ایشالا که همین اتفاق میافته و تا عید به عدد مورد نظرم میرسم
    ایشالا
  • ۷ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۷

    رژیم Fasting

    یه دوستی میگفت من که روزه نمیگیرم ولی توی دنیا ملت رژیم فستینگ میگیرن ، پولم میدن تازه

    ما روزه میگیریم بهمون گیر میدن 


    ***


    روزه گرفتیم امروز مثلا؟ نفهمیدم چی شد اصن

    اسون ترین روزه عمرم بود فکر کنم


    ***


    باحال ترین روزه عمرم چند سال پیش گرفتم

    بابام خونه بابابزرگم داشت ماشینش رو درست میکرد

    بابا زخم معده داره و نمیتونه روزه بگیره ، برای همین واسه خودش چایی ریخته بود

    منم اونچا بودم دیدم چاییش سرد شده براش چایی ریختم ، اومدم چای قبلی رو بریزم دور دیدم زیادم سرد نیست حیفه ، خوردمش

    قشنگ که خوردم یادم افتاد من روزه ام :-|

    روی تاقچه بابابزرگم اینا کرانچی فلفلی بود ، چندساعت قبل از افطار یه برنامه باحال داشت تلوزیون قشنگ پفک رو باز کردم خوردم ، اخراش که بود دهنم قشنگ داشت میسوخت

    گفتم این تموم بشه برم اب بخورم دارم میمیرم هم دهنم میسوزه هم تشنه امه

    اینو که گفتم یادم افتاد روزه ام که :-|

    یه دو ساعت زجر کشیدم کم کم یادم رفت

    دیگه دم دمای افطاربود یه لواشک دیدم رفتم بخورم بابام گفت روزه نیستی مگه ؟ 

    خداروشکر این یه قلمو نخوردم

    روزای عادی کمتر غذا میخوردم :-D


    ***


    قشنگ ترین تفکر در مورد پارامترهای روزه هم برای خانواده ماست که میگن بزن کانال پنج زودتر اذون میگه :-D

    یاد مادربزرگم میافتم که همیشه هرکی جدید میرفت خونه اشون میگفت قبله کدوم سمته؟ میگفت به سمت تلوزیون بخون

    بعد یه بار جای تلوزیون رو عوض میکنن ، این بنده خدا بازم نمازشو رو به تلوزیون میخونده :-D


    بعد یه بار داشت نماز میخوند ، مامانم رفت کانال رو عوض کنه مادربزرگم بلند بلند گفت الله اکبر

    ما هرچی نگاه کردیم نه تلفنی نه زنگ در خونه نه غذای رو گاز... هیچ مشکلی نیست

    نمازش که تموم شد گفتیم چی شده بود؟ گفت داشتم سریالو میدیدم چرا عوض  میکنید :-D


    یه همچین خانواده متدینی داریم خلاصه


    ***


    هرکی دعا نکنه...

    دیگه خود دانید :-D


  • ۸ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

    fast and serious

    سریع و جدی
    خداروشکر اکثر دوستان سریع و خشن نیستن
    ولی سریع و جدی رو چرا

    جناب وکیل یک ماه پیش تماس گرفته کلی صحبت کرده ، خیلی تعریف و ... که ما به واسطه ی فلانی به شما اعتماد داریم و...
    بعدم اینکه کار ما اینه و اونه و باقی صحبت ها

    منم گفتم چشم من این کارا رو میتونم براتون انجام بدم و در خدمتتون هستم
    فقط لطف یک پیام توی تلگرام به من بدین که ادرس رو بدم خدمتتون

    رفت یک هفته بعد دوباره تماس و مخلفاتش
    گفتم لطفا توی تلگرام یگ پیام بدید ما برسیم خدمتتون...


    رفت تا امورز که دوباره اومد
    دوباره همون بحث های قبلی
    امروز جلو تر بردیم صحبت ها رو البته ، نمیذاشتم همون حرف های بی نتیجه ی قبلی رو بده و صحبت ها رو هدایت میکردم

    بهش گفتم چقدر کارش زمان مییبره و چقدر هزینه اشه
    گفت باشه فقط یه قراره حضوری بذاریم صحبت ها رو نهایی کنیم
    میگم شنبه خوبه؟
    میگه من میخواستم کارم سریع انجام بشه.... :-||||||

    اخه عزیزم شما یک ماهه یه پیام رو زورت میاد تو تلگرام بدی و یادت میره
    چطور ممکنه کارت اینقدر فورس باشه؟
    جالبه از همون روز اول هم عجله داشت که حتما همین روزا ببینیمش و کارش رو انجام بدیم

    مشخصه که برات عجله ای نیست بعد به قرار من که میرسه توقع داری تمام زندگیم رو تعطیل کنم بچسبم به کارت؟
    این مورد رو توی کاربران مختلف داریم که طرف میخواد "سریعا" کارش انجام بشه

    یه آموزشگاه زبان هم هست که کارش با ماست
    بعد اینم هی میگفت سریع انجام بشه
    سایتش سالهاست بالا هست بدون هیچ کاری
    حالا یه روز براش عجله ای شده بود


    خلاصه با این ملت طرفیم :-D
  • ۸ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۷

    120 تا 111

    فردا میشه شروع دهه اول

    119 تا 110

    بعدش 109 تا 100

    و الی آخر

    میخوام هر روز صفحه ی مربوط به اون دهه رو اپدیت کنم و وقتی تموم شد منتشرش کنم

    حالا اینکه این وسط مسطا حرف خاصی بخوام بزنم که توی پست جداگانه منتشر میشه

    پست های روزنویسم ، مدلش عوض میشه


    این روز نویسه برای من خیلی با ارزشه

    یه کار ساده که باید حتما تا تهش برم بدون اینکه فشار و اجبار خاصی روم باشه

    دوست دارم اینجوری پایبند موندن روی تصمیمات حتی اگر کوچیک باشه


    یه درسی که توش برام هست نوع انعطاف مورد نیاز هست

    باید یه جاهایی یه چیزایی رو عوض کرد طوری که به اصل قضیه ضربه نخوره

    ظاهر تغییراتی میکنه ولی باطن همونه که هست


    تغییر ندی ، وضعیت تغییر میکنه و تو باید مقاومت کنی و اخر مقاومت در برابر تغییرات طبیعی و به حق ، باید شکستن باشه

    تغییر بدی ، کنترل نکنی یهو از دستت در میره و میبینی موج کل قضیه رو از بیخ کند برد

    تغییر خوبه ولی باید طوری تغییر بکنید که طوری نشه :-D


    توقع دارم اگر اقای صالح پور این پست رو میخونه قبل از رسیدن به خطر اخر خودش خود به خود ، ذهنش مستقیما به سمت جمهوری اسلامی و انتخابات و ... بره وگرنه از ما نیست :-D

  • ۵ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۷

    121

    دیر شده برای 121
    رفتیم توی 121


    تصمیم دارم پست هام رو کمتر و بهتر کنم
    دیگه روزشمارم به دهه شمار تبدیل میشه

    از اونجایی که به دلیل مختلف به 12 علاقه دارم ، از فردا این کارو میکنم که درواقع 12 دهه تا پایان دوران ذلت باقی مونده


    دوازده همیشه برای من نشونه آزادی ، رهایی ، بهترین اتفاقات و ... بوده

    12 دهه


    به یه چشم زدن میگذره؟

    نه

    از بیرون و بعد از پایان اره

    ولی وقتی توی قضیه هستی...

     نه اصلا

  • ۲ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۷

    122

    یه دورهمی دیگه

    اینم خوب بود مثل همه اشون

    من زود رفتم این قضیه بسیار برام ضدحال بود

    بماند که بعدشم به طرز شدیدی سر درد گرفتم یا به قول بعضی دوستان سردرد شدم :-|

    یعنی مثلا قبلش امین بودم بعد یهو سر درد شدم! این چه وضع جمله بندیه بابا :-D


    اِنی وِی


    با هر بدبختی بود کلاسو گذروندم

    تموم نمیشد لامصصصصصصصصصصب

    اقا این طاها چقدر خوبه ، خوشم اومد ازش


    خیلی زیاد بودیم

    حال نارم در مورد همه بنویسم

    بماند که با بعضی ردوستان من سرجمع یک کلمه هم حرف نزدم


    در کل خوب بود فقط جمعیتشو کمتر کنین :-D

    بفهمیم طرف حسابمون کیه بابا 

    کتابای خوبیم خریدم که هرچند واسه خودم نخریدم ولی انقدر هولدن خوب بازاریابی کرد که حتما خودم یه نگاهی بهشون میندازم 

    تقریبا مطمئنم اگر هولدن بزنه توی فاز فروش کتاب به موفقیت های خیلی خوبی میرسه


    کار دارم خسته هم هستم فردا هم باید برم پادگان

    خداروشکر به خاطر این روز خوب

    باقیشم که باقی بقا دیگه :-D

  • ۱۹ نظر
    • امین
    • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۹۷

    123

    فردا هم که میریم نمایشگاه کتاب

    خداکنه یادم نره به یه نفر قول کتاب دادم براش بگیرم

    کتاب دفعه پیشمم گذاشتم کنار بیارم برای یکی از بچه ها


    اقا یه بار میایید دورهمی دفعه بعدی هم بیاید دیگه

    من الان دلم میخواد دکتر و حاجی و دخترک و ... هم باشن

    چرا با دل یه بچه گنده بازی میکنید اخه


    هنوز کارای کلاس فردا رو نکردم ، فردا هم که از صبح بیرونیم

    تازه خوابمم میاد

    خدا فردا رو بخیر کنه :-D


    احتمالا این همه ادم با هم یه جا اینور اونور نمیریم که

    دسته دسته میشیم احتمالا

    فردا باید زود برسم سر دسته بندی ها بچسبم به گروهی که بیشتر مرد رو داره

    اصلا توی جمع های زنونه راحت نیستم

    سعی میکنم خودم رو خیلی کول نشون بدم ولی از درون به شدت معذبم

    حرف نزنم با کسی حس بد جداافتادگی دارم

    حرف بزم با کسی هم که یه سری حس بده دیگه

    با اقایون باشم راحتترم


    دلم میخواد اقاگلو ببینم به نظر میاد شخصیت جالبی داشته باشه


    به طرز عجیبی با یا فاطمه زهرا و هولدن و پری از بچه های دور قبل احساس راحتی میکنم نمیدونمم چرا

    یعنی احساس میکنم فردا دارم میرم یه سری رفیق قدیمی رو ببینم در حالی که توی یک سال گذشته سر جمع فک کنم 3 بار دیدمشون


    فردا بریم ببینیم این کدوم پدر آمرزیده ای بوده که به هولدن گفته برات هدفون میخرم

    افتاده بود گردن من که تو همونی :-D

    من گرون ترین کادویی که تو عمرم خریدم 300 تومن بود فکر کنم


    هفته اینده رو بگو پسر

    چقدر دوستش دارم ، کلی کارای مفید گذاشتم کنار برای انجام دادن

    میخوام یه روز مرخصی هم بگیرم و یه حال اساسی بکنم باهاش


    از اولش که وارد فیلد آموزش شدم هدفم اموزش رایگان به شدت با کیفیت بود

    بعدا دیدم پول نگیرم از گشنگی میمیریم ، پولیش کردم

    الان برای تیم های استارت آپی داخل تیوان آموزش رو رایگان کردم

    هم برای تبلیغاتمون عاااااااااااااااالیه

    هم که اون حس خوب رو برای خودم داره

    خدایاشکرت به خاطر این فرصت خوبه دو سر برد


    کلی پست گذاشته بودم توی تلگرام کنار که کپی کنم بذارم اینجا

    پست های خوبی بود ولی خودم این همه حرف برای گفتن داشتم خوب


    دیدین دختره رو کشیدن از روی تیر چراغ برق پرت کردن پایین؟

    اینا نونشون مشکل داره ، عقلشون مشکل داره ، دینشون مشکل داره ، از ابتدای امر خلقشون یه سری اتفاقات اشتباه افتاده؟ قضیه چیه جدا


    اون پسره بود بسیجی میزد ؟ اول به سرین بدیعی فحش داد و بعدم یه سری لات و لوت بازی دیگه در اورد؟

    اونو دیدم یه کلیپ ازش به معذرت خواهی افتاده بود

    کلا این ایده کمپین مجازات خیابانی به شدت خطرناکه و مسلما اگر اجرا بشه خیلی بیگناه ها بی دلیل مجازات میشن ، یا خیلی گناه کارها بیشتر از حقشون مجازات میشن

    ولی وقتی فردی به حقش میرسه جدا دل ادم خنک میشه

    خنکااااااااااا


    "من جای شما بودم یقه خودمو جر میدادم"

    خامنه ای یکی دو ساعت اینجوری منتقدانه حرف بزنه دوباره میشه رهبر محبوب اکثریت مردم

    البته بعدش این سوال پیش میاد که تو واسه کی این حرفا رو میزنی؟ تو خودت کارهایی که از دستت بر میاد چقدر انجام دادی؟

    منم جای شما بودم یقمو جر میدادم که نشستی سرجات میگی از من نقد کنید بعد یه مصاحبه نمیذری برای خودت و همه اش یه طرفه حرفو میزنی و میری

    یه جلسه مخصوص انتقاد از خودت نمیذاری و همه صحبتها با مردم و دانشجو ها نهایتا یکی دو تا سوال مودبانه ی کم خطر توشه

    واقعا همه سوال های مردم از شما همیناست؟

    بگذریم


    گشت ارشاد به محتوا و ... گیر نده صلوات

    فردا میبینمتون

  • ۴ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۷

    125 دوغ اکبر

    برو دوغتو تبلبغ کن؟

    شما هم برو ماشین حساب بازیتو بکن (رشته حسابداری)

    یا برو تام و جریتو ببین از توش تفسیر در بیار

    برو دلارتو تا بزن


    شما مگه کی هستی ...

    نه ، بذار یه چیزی بگیم که توش حرفی نباشه

    شما مگه در ابتدای کارت ، کی بودی؟

    از هر دری وارد شدی واز هر ابزاری برای جلب محبوبیت استفاده کردی تا اخر سر بیایی و به هر نحو جمهوری اسلامی رو توی دل یک سری جوونها جا کنی؟

    شما سوادت چی بود؟ چه درسی خونده بودی؟ کارت چی بود؟

    خودت سیاست مدار بودی یا بابات؟ چیکاره بودی که دخالت میکردی در هر امری که حالا برای دیگران تعیین و تکلیف کنی که چی بخورن و چی نخورن؟


    به فکر خورد و خوراک خودتون باشید که با بعضی حرفهاتون باعث نشید تعداد قابل توجهی از مردم ازتون درخواست کنن دیگه نخورید...


    کاش همه آزادی رائفی پور و میثم مطیعی رو داشتن

    که هر کاری بکنن ، هر حرفی بزنن و اخر سر هم عزیز دل حکومت بمونن


    دور از ناراحتیم از این دو اقا ، چقدر جامعه جالبی میشد

    فکر کن من میومدم به صورت عمومی به صورت رسانه ای و جلوی چشم صدها هزار نفر ، چون با اقای خامنه ای مخالفم و طبق نظر و تحقیق های خودم و همفکرهام ایشون اشتباهاتی کرده ،  بگم تو اصلا نباید نظر سیاسی بدی برو دوغتو بنوش

    در همین حد

    یا میرفتم توی نماز جماعت و بر ضد سیاسیت های اقای خامنه ای شاعری میکردم (بدون هیچ توهینی به شخص ایشون که دوستان میگن میثم مطیعی توهینی نکرده)

    حالا اینکه بعد از شاعریم پیش بالاترین درجات سیاسی محبوب تر بشم طلبم


    شایدم نامردی بود

    وقتی روحانی که کمتر کسی از بین عوام مردم و به خصوص جوونها میشناختش به خاطر اینکه اصل و سر و ته فتنه پشتش هستن میشه رئیس جمهور منتخب "مردم"


    اگر امثال رائفی پور اکثریت سیاسیون هم پشتشون نباشن که دیگه ...

    شاید هم عدالت همینه

    یه عده اکثریت مردم رو داشته باشن

    یه عده اکثریت سیاسیون رو

  • ۳ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۷