دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

۹۸ مطلب با موضوع «روزنوشت» ثبت شده است

138

داریم اینستاگراممون رو هم راه میندازیم به امید خدا

توی پادگان بین نامه هایی که میزنم ، حدود 60 تا پست نوشتم تاحالا واسه اینستاگرام

یه سه چهار هزار کلمه ای هم مقاله نوشتم برای سایت

توی روزهای آتی هم کامل ترش میکنم به امید خدا

مقالات خوبی داره میشه

سایت هم که خودمونو کشتیم بالا نمیاریمش

ایشالا اینا هم پیش میره


راستی من اگر فکرایی که در طول روز میکنم واسه وبلاگ رو توی وبلاگ بنویسم جزو سه نفر اول بلاگرا میشم احتمالا

موقع نوشتن که میشه مغزم کلا پاک میشه

  • ۲ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۸ فروردين ۹۷

    140

    خاک عالم

    داشت یادم میرفت روز 140 رو بنویسم


    امروز خیلی سریع گذشت

    خیلی از کارهایی که میخواستم رو کردم ولی خوب شل شل بودم بازم

    سر اینکه یه سری کارا اونجوری که میخواستم نشد

    یه صفحه رویداد برای چهارشنبه ساختم 2 ساعت وقت گرفت نامرد

    این بود :

    https://evand.com/events/homepage-seo


    یکی هم تو پادگان نوشتم فردا فلش میبرم میارم اونم بسازم برای دوشنبه اس

    روز خوبی بود

    خداروشکر

    سرکار نرفتم توی خونه بودم دلم تنگ شد یه جورایی

    اونجا رو دوست دارم


    خداروشکر

  • ۶ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۶ فروردين ۹۷

    141

    چرا باید عصبانی بشم؟

    وقتی در مورد ناحق بودن چیزی صحبت میکنم که به ناحق بودنش معتقد هستم ، معمولا عصبانی میشم

    عصبانیت من تاثیر مثبتی داره ؟ خوبه ؟ اگر نه نمیخوام بشم


    به دلیل درگیری های کاری ، توی یکی دو سال گذشته خیلی بحث سیاسی و مذهبی نداشتم که بخواد عصبانیم کنه

    ولی همین سه چهارباری که بوده عصبیم کرده و این برام بده


    اخرین سال دانشگاه که با یه بنده خدایی بحثم شد ، تا کم میاورد فجش میداد و در کمال ناباوری استادمون که توی گروه عضو بود به من میگفت تو نباید چیزی بگی

    میگفت اون آتئیست هست تو مسلمونی وظیفه اته وقتی بهت فحش هم میده آروم جوابش رو بدی و نباید چیزی بگی

    هرچی بهش میگم اخه ادم حسابی ، خانم محترم ، استاااااااااد ، اسلام بحث های قضایی هم داره ها!!! اینجوری نیست که ما همه اش ببخشیم

    وقتی کسی فحاشی میکنه وسط یه بحثی ، اونم نه یک بار ، چهار-پنج بار شما باید یک عکس العملی نشون بدی

    حداقل در حرف...


    سر بحث های اون سال خیلی عصبی شدم و رفتم شکایت هم کردم و دانشگاه هم حق رو به من داد و هم با استاد هم با دانشجو برخورد کرد

    وقتی برای شکایت رفتم انقدر عصبی بودم که تمام بدنم میلرزید

    مشاور دانشگاهمون که هم ادم باسوادی بود و هم سن و سال بالایی داشت گفت ببینم جون من نمیدونم چند سالته و نمیدونم چی شده

    فقط میدونم بدن تو نهایتا سه تا چهار بار دیگه تحمل این سطح از تنش رو داره و بعدش کارت به سکته میکشه

    ربطی هم به سن و سال نداره فک نکن جون جوونی چیزیت نمیشه


    اونجا اولین جرقه تو سرم خورد که چرا من اینقدر عصبی میشم؟

    دومیش هم همین چند وقت اخیر بود که تا میام در مورد سربازی یا مثلا ناحق بودن یک عده مسئولین اصلی صحبت کنم عصبی میشدم و بهشون فحش میدادم و این حرفا

    خودمم نمیفهمم چرا

    وقتی فکر میکردم که این حرفا رو اگر در ارامش بزنم چقدر بهتره ، وقتی فکر میکرئم که اگر این حرفا رو بخوام فردا روزی در جای مهمی بزنم و اینجوری بگم چی میشه ...

    باعث میشد جرقه دوم هم بخوره که اقا من باید این قضیه عصبی شدن رو کنترل کنم


    و جرقه سوم هم مربوط میشه به خوندن صفحات مخالف نظام توی اینستاگرام

    وقتی میبینم یه عده مخالف با فحاشی مخالفت میکنن ولی یه عده در عین آروم بودن انچنان بالا تا پایین نظام رو میشورن و میذارن کنار که ادم لذت میبره ، تصمیم میگیرم من هم جزو دسته دوم باشم


    وقتی میبینم یه سطل اشغال اتیش زدن میشه ملعبه دست نظام برای اغتشاشگر خوندن معترضین (اون هم نظامی که خودش کارش رو با اتیش زدن اتوبوس و ترور مسئولین شروع کرده) ...

    و در کنارش وقتی میبینم چقدر جلوی بحث هایی مثل روسری سر چوب کردن ابراز بیچارگی میکنن و دهن هاشون به کل بسته میشه ...

    این جرقه هم تو سرم میخوره که اصلا راه مخالفت با این سیستم همینه

    سیستمی که خودش با کشتن و اتیش شدن و خراب کردن اومده بالا ، با این روش شکست نمیخوره

    اینها رو فقط باید با ارامش بهشون ضربه زد ، با مخالفت های مدنی


    نتیجه تمام این بحث ها میشه اینکه "تمرین" میکنم

    شاید مهمترین دست اورد مسائل کاریم همین باشه که فهمیدم با تمرین و تلاش و صبر میشه به بهترین چیزها رسید


    تمرین میکنم که اروم باشم

    اگر در مورد سربازی مینویسم ، هراز جندگاهی یک نفس عمیق بکشم ، هراز چندگاهی سرعت تایگم رو کم کنم ، عصبانیتم رو کنترل کنم و خیلی اروم و با ارامش و در نهایت ادب ، تمام حقایق سیاهی که در مورد طرف مقابلم هست رو بیان کنم

    در عین حال ، عدالت رو هم کنار خودم داشته باشم و حواسم باشه ناعادلانه طرف مقابلم رو نکوبم

    هرچند که طرف مقابل ناعادلانه میکشه و شکنجه میکنه و دروغ میگه و عوام فریبی میکنه

    ولی دلیل نمیشه ادب اشتباه دیگران رو تکرار کنه

    از تصمیمم راضیم و ادامه اش میدم



    پی نوشت 1 : سعی میکنم فردا بحث مربوط به "ما خیلی هم ادم خوبی هستیم" رو ادامه اش رو مینوسم 

    پی نوشت 2 : این روزها کارها به شدت زیاد ولی بدون فشار انچنانی پیش میره ، وقتی فشارها کم میشه معمولا تنبل میشم و همین بهم ضربه میزنه ، امروز میخوام این اشتباه همیشگی رو تکرار "نکنم"


  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۵ فروردين ۹۷

    142 + 300،000*365

    دیروز دو دوست بلاگر یک ویدیو رو برای من ارسال کردن که من از یک جهت باهاش موافق بودم و از جهتی باهاش مخالف

    اول جهت موافقم رو بگم


    کپشن ویدیو توش یک عدد جالب داشت 

    300،000 سال عمر ...

    300،000 * 365 روز عمر = 109،500،000 روز به عبارت دیگه 109 میلیون و 500 هزار روز

    اگر شما 300 هزار سال عمر داشتید چیکار میکردید؟

    عدد گنده ایه ها ، بهش بیشتر فکر کنید

    شما حساب کن اسلام 1400 سال عمر داره

    از میلاد حضرت مسیح حدود 2000 سال گذشته

    حدود 5000 سال پیش آریایی ها به ایران سفر کردن !


    از انقلاب ایران 40 سال گذشته و مسئولین این همه .... کردن (گندکاری / افتخارافرینی ، بنا به اعتقادتون انتخاب کنید)

    جنتی حدود 92 سال عمر داره شما خودت اینو معیار بگیر ببین 300000 سال عمر چقدره


    خیلی انصافا ، بگذریم

    میگفت سالانه 150،000 نفر متخصص (لیسانس ، فوق لیسانس و دکترا) میرن سربازی

    هر کدوم هم حدود 2 سال با حداقل حقوق کار میکنن

    بدون هیچ تعصب و عصبانیتی اگر بخوایم واقعا مقایسه کنیم ، شبیهات زیادی به زندانی بودن داره


    حقوق ما که لیسانسیم 150 هزار تومن هست و فوق لیسانس ها فکر میکنم 20 هزار تومن بیشتر میگیرن

    البته سرباز صفر ها که کامل در اختیار نظام هستن 300 هزار تومن میگیرن

    نمیگم برده چون برده خیلی بهش بیشتر سخت میگذره

    بعد از روی کار اومدن جمهوری اسلامی واقعا رفتار با سربازا اصلاح شده و قابل مقایسه با قبل نیست ، قبل از انقلاب رفتار خیلی بیشتر شبیه به برده داری بوده اینطور که من شنیدم و البته با شناختی که از شخصیت رضاخان دارم بعید هم نیست که اون حرفا واقعیت باشه

    البته که هنوز خیلی جاها رفتار مثل قبل انقلاب هست و برای همین نگفتم مشکل حل شده ، گفتم اصلاح شده


    خوب از موضوع اصلی دور نشیم

    150،000 نفر به مدت دوسال میشه 300 هزار سال

    این ورودی هر سال تکرار میشه

    اصلا کاری ندارم به دهه های گذشته که حمعیت خوب بالا و پایین بوده

    الان چندین ساله همین جمعیت فقط متخصص ها هستن


    وگرنه به گفته سرلشکر باقری در همایش «مهارت آموزی سربازان»:

    منبع


    این عدد و ارقاما که میگم واسه متخصص هاست کلی هم دیپلم و زیر دیپلم داریم

    همه این جمعیت هم میرن زیر نظر نیروهای مسلح 

    مستقیما فرمانده اشون میشه جناب اقای خامنه ای

    اگر با این وجود کسی فکر میکنه اقای خامنه ای فرد باهوش و صلاحیت داری هست برای رهبری واقعا من نمیدونم چی بگم

    حرف ویدیو این بود که اقا چرا سربازا رو همینجوری بلااستفاده میذارین

    چرا این سرمایه (از نظر من نامشروع) رو حروم میکنین

    خوب ، من با این حرف مخالفم


    به نظر من این ویدیو اگر باعث ایجاد تغییر نشه ، یک خیانت غیرعامل بوده

    واگر تغییری ایجاد کنه میشه خیانت عامل

    میشه خیانتی که نتیجه داده

    خیانتی که احتمالا از روی بیچارگی و حماقت اتفاق افتاده

    بیچارگی از این جهت که سازندگان حذف سربازی رو غیرممکن دیدن و حماقت از این جهت که فکر کردن اینجوری دارن لطف میکنن


    بالاتر گفتم سرمایه نامشروع

    چون اینا با گرفتن حقوق اولیه یک انسان مثل ازادی در سفر دارن مارو رسما در یک زندان بزرگ به اسم "ایران" زندانی میکنن و میگن یا میایی مفت و مجانی و بدون هیچ حق حرف و شکایتی زیر دست ما کار میکنی (وقت تلف میکنی) یا نمیذاریم از کشور بری بیرون

    جالبه واقعا


    به این دلیل مخالفم

    خیلی دلم میخواد با یک فرد مدعی ، یک فدر مدافع سربازی صحبت کنم ببینم توی سرشون چی میگذره

    بابام مدافع نیست ، به خاطر اینکه من یه وقت توی سربازی حرفی نزنم برام بد بشه ، سعی میکرد یه مدت بگخه که سربازی خوبه

    بعد دید نمیتونه راضیم کنه بیخیال شد

    خودش هم چندین بار تاحالا با ماهیت سربازی مخالفت کرده بود


    خلاصه که اینجوری

    دلم میخواتس نظرم رو در مورد این ویدیو بنویسم و از دو دوستی که جهت همدردی با هم این ویدیو رو فرستادن تشکر کنم


    پی نوشت : این نوشته یک تمرین بود برای من

    تمرین برای آروم بودن

    تمرین کظم غیظ

    موفقیت 100 در 100 نداشتم و بعضی بخش ها رو نوشتم و پاک کردم

    در مورد این تمرین هم بیشتر مینویسم

  • ۳ نظر
    • امین
    • جمعه ۲۴ فروردين ۹۷

    145

    یعنی جدی کسی هست با جمله زیر مخالف باشه و بگه غلطه ؟


    "خداروشکر بعد از سالها حروم اعلام شدن شکنجه در زندان ها و بازداشت گاه ها ، جاسوسی از مردم در پیام رسان های داخلی هم حرام اعلام شد"

    در راستای سخنان اخیر رهبری

  • ۱۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۱ فروردين ۹۷

    147

    روی میز کارت نشستی

    توی گروه با دوستای وبلاگیت در حال چت کردنی

    یه پارچ!! چایی بغل دستته (لیوانش خیلی گنده اس :-D )

    توی تب های مرورگر پروژه ها رو باز داری و روشون کار میکنی

    توی چک لیست ، کارها یکی یکی خط میخوره

    پیشرفت اوضاع رو میبینی

    سختی ها رو رد میکنی

    و از همه مهمتر این قابلیت رو داری که به موضوع "فردا صبح باید بری بیگاری بدی" فکر کنی و شونه هات رو بندازی بالا و و بگی " اِه "


    خداروشکر


    خدا کنه با معرفت باشم و وقتی این دوره "یسر" میگذره و "عسر" سر میرسه این لحظه ها رو یادم بیاد و سرحال شم

    اینجوری نشه که الان روزی چندبار شکر کنم

    بد وقتی سختی میرسه ده برابر شکایت...

  • ۴ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۹ فروردين ۹۷

    148

    قرنهاست دارم سعی میکنم بتونم زمانم رو درک کنم

    بتونم مدیریت کنم


    امروز چک لیست نوشتم

    گفتم بذار زمانبندیش کنم ببینم میتونم اجراش کنم یا نه

    اگرم نتونستم ببینم چیا رو کم بهشون زمان دادم ، چ مشکلاتی پیش میاد و ...


    کار 30 دقیقه ایم شد حدود یک ساعت و خورده ای

    یک کار یک ساعتی خارج برنامه پیش اومد

    یک کار 15 دقیقه ای شد حدود 30 دقیقه

    کار 30 دقیقه ای نصفه و نیمه انجام شد اونم در حدود 40 دقیقه یعنی کاملش میره رو یک ساعت و نیم احتمالا

    خدا میدونه اون کار 45 دقیقه ایه چقدر زمان میبره :-D


    خوب بود

    همینجوری باید هی برنامه بریزیم و زمان بذارم تا دیدم واقعی تر بشه

    هر روز یه کم واقعی تر

    اخرش باید ادم بتونه درک از زمانش داشته باشه بلاخره


  • ۲ نظر
    • امین
    • شنبه ۱۸ فروردين ۹۷

    148

    حال الان هست... خوب؟

    همین الان بعد از یک خواب خوب سرصبح ، بعدش انجام کارها و خوندن مطالب طنز و کلی خندیدن

    بعد از خوندن کتاب به شددددددددددددت مفیدم (به خاطر نقطه نظر مسخره هولدن :-|)

    بعد از یک جلسه ظاهرا کاری ولی به شدت با جو دوستانه و خوب

    بعد از یه خواب عصرانه لذت بخش

    و بعدش هم خوردن یک شام مورد پسند

    ...



    عاشق این حالم

    آرامش

    فقط میشه اسمش رو ارامش گذاشت

    نه گشنمه ، نه ناراحتم ، نه حس بیهودگی دارم و نه قراره یه راست بعد از خوابم برم سربازی

    الان خوبه

    خدایاشکرت

  • ۵ نظر
    • امین
    • جمعه ۱۷ فروردين ۹۷

    دورهمی چهارم منهی یک + 149

    دورهمی اول من نبودم

    پس این دورهمی میشه دورهمی چهارم منهی یک


    خوب بود ، حال کردیم

    اخراش بهتر از اولاش بود ، توصیه میکنم دفعه دیگه از آخر شروع کنیم :-|

    اوایل روند شل پیش میرفت


    به فیلم به وقت شام از 10 دادم 4

    به قول یکی از دوستان که الان یادم نیست کدوم بود و تقاضا دارم در کامنت خودش رو معرفی کنه ، فیلم "قابل احترام" بود

    در همین حد


    کتاب هم برنده شدم که فقط نکته منفیش اینه که "خورشید" توش یادگاری ننوشت :-|

    باز کردم ببینم اون چی نوشته که دیدم ننوشته


    جای خالی دکتر و حاجی رو به شکل عجیبی حس کردم


    قرار شد اخرش هولدن بغلم کنه ، نکرد :-(

    عقده ای شدم بدونید تقصیر اونه


    یه نفر پیدا کردم شدیدا عقایدش به من نزدیک بود

    اونم به فیلم 4 داد

    میدونم توی اسمش محتوا داشت

    هنوز نمیدونم کیه

    از یابنده تقاضا میشه لینکش رو داخل کامنت معرفی کنه 


    احساس میکنم گلبول جاسوس وزارت اطلاعات بوده ، والا این چه مدل محافظت کاریه برادر من :-D

    یه ارتباط خفنی داشتم با عامر میگرفتم که رفت زود

    دیدار مجدد "هولدن" خانم ها "زاویه زیست" "میخواهم فاطمه باشم" و "پنجره" بسیار دلنشین بود

    یه خانمی هم بود میگفت من رو میخونه ، اخرشم ارزو کرد سربازیم زودتر تموم بشه ، ایشالا به حق پنج تن همه ارزوهاش با هم براورده شه ، والا ، ادم اینقدر باکمالات اخه...

    در این دیدار با وجود حریر بین خودمون دو سلبرتی (هولدن و حریر) رو در کنار هم داشتیم :-D


    تقریبا همه یه جور خاصی کول بودن ، من و تک تک با هرکدوم اینا بندازی تا اخرش یه کلمه هم با هم حرف نمیزنیما

    ولی توی جمع انگار یه جور دیگه اس


    فعلا همین

    شاید بعدا اضافه کردم بهش


    در ضمن امروز روز 149 بود که الحمدالله تموم شد

  • ۱۷ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۱۶ فروردين ۹۷

    زندگی در محل کار

    کلا لپ تاپم رو میذارم توی محل کار بمونه

    هر روز یه راست بیام اینجا

    وقتی خونم وقت زیادی رو برای پشت و گذار بیخودی توی اینترنت و ... میذارم

    اینجا محیطش میطلبه که کار کنی

    اینجا بودن رو بیشتر دوست دارم


    راستی

    از فردا روز شمارو هم شروع کنیم...

  • ۳ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۴ فروردين ۹۷