روی میز کارت نشستی

توی گروه با دوستای وبلاگیت در حال چت کردنی

یه پارچ!! چایی بغل دستته (لیوانش خیلی گنده اس :-D )

توی تب های مرورگر پروژه ها رو باز داری و روشون کار میکنی

توی چک لیست ، کارها یکی یکی خط میخوره

پیشرفت اوضاع رو میبینی

سختی ها رو رد میکنی

و از همه مهمتر این قابلیت رو داری که به موضوع "فردا صبح باید بری بیگاری بدی" فکر کنی و شونه هات رو بندازی بالا و و بگی " اِه "


خداروشکر


خدا کنه با معرفت باشم و وقتی این دوره "یسر" میگذره و "عسر" سر میرسه این لحظه ها رو یادم بیاد و سرحال شم

اینجوری نشه که الان روزی چندبار شکر کنم

بد وقتی سختی میرسه ده برابر شکایت...