دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

در اواخر ۳۲ سالگی

چند ماهی هست که وضعیت زندگی شخصی مقدار قابل توجهی بهتر شده

چالش ها کوچیک و معمولا سریع حل میشن

بعد از جنگ، اوضاع کار بد نیست ولی قابل تکیه نیست

ترس توی همه دیده میشه

هم خودمون هم کارفرماهامون

 

همه میترسن اقدامی بکنن

همه میترسن سرمایه گذاری کنن

 

خودم میدونم الان برای رشد به چی نیاز دارم: تبلیغات

ولی اگر شهریور و بعد از مهلت۶۰ روزه نتانیاهو جنگ بشه چی؟

ولی اگر ابان و اذر به گفته امثال مطهرنیا کشور وارد شرایط مشابه ۱۴۰۱ بشه چی؟

سرمایه گذاری روی تبلیغات در این شرایط تقریبا بد هوا میشه

 

و حقیقتا پولی که باد اورده نیست رو اگر باد ببره خیلی جاش درد میگیره!

 

فعلا خیلی نحیف و لطیف، شمرده شمرده و با احتیاط سعی میکنم رشد کنم با اینکه پتانسیل رشد ده ها برابری رو دارم

از اوضاع به طور کلی راضیم

و به طور جزیی از خودم ناراضی

با همه این حرف ها و شرایط و ... من ظرفیت بیشتری داشتم و دارم

ثابت کردم اگر عزم رو جزم کنم خیلی تخته گاز میتونم برم

 

پذیرش اینکه ۲۶ سالگی انرژی بیشتری نسبت به ۳۲ سالگیم داشتم نه از نظر منطقی و نه احساسی برام قابل پذیرش نیست

پس این بهونه میره کنار

 

پذیرش اینکه به یه جایگاه نسبتا خوبی رسیدم و به یه سقف ذهنی رسیدم (قانع شدم) هم برام از فحش بدتره

به این قانعی؟!؟!؟ تهش همین بود؟!

منطقی ترین گزینه رو همین میبینم ولی دلم میخواد اگر اینه درستش کنم

تلاشهایی هم در راستاش میکنم ولی خوب تا امروز نمیتونم بگم به نتیجه رسیده

 

به رفتن هم فکر میکنم

سیم کارتم رو به خاطر اینکه توی جنگ نپریدم توی بغل اخوند مسدود کردن و خوب قدم بعدیشون خوش ایند به نظر نمیاد

ولی خوب رفتن هیچ وقت گزینه مورد علاقه من نبوده

باید بیشتر بهش فکر کنم

 

دوست دارم یا مرگ یه بار شیون یه بار بشیم

یا یه سنگی بخوره توی سرم من حداقل بتمرگم سرجام (عبارت "یشینم سر جام" حسم رو درست منتقل نمیکرد)

 

احساس میکنم متنم حالت نامید کننده گرفت در حالی که خودم نامید نیستم

لازم دونستم این اصلاحیه رو بذارم اخرش :-))

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۱۴ مرداد ۰۴

    رمز کارت

    تا یه سنی رمز کارتم ۱۴۰۴ بود

    چون معتقد بودم وقتی رهبر کشور میگه این افق نمیدونم چی چیه کشوره و ... قطعا اتفاقات خوبی توی اون سال میافته

    توی اون سالیم و دلم اول به حال خودم و دوم به حال بقیه میسوزه

    که در اون روزها که کمتر از امروز فقیر بودیم منتظر بودیم وعده پیرمرد محقق بشه و ثروتمند بشیم!

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۵ اسفند ۰۳

    باریکه های نور

    توی بخش های مختلف زندگی

    بین باریکه های نور و چاله های کوچک و بزرگ

    در حال جابه جاییم

     

    و تا اونجا که میدونم این فقط من نیستم که اینطوریم

    و ظاهرا ذات زندگی همینه...

     

    خیلی سعی میکنم باریکه های نور رو روشون تمرکز کنم

    ولی تا الان یادگرفتم همیشه با پذیرش اینکه قرار تو چاله بیافتم قدم بردارم

     

    اماده برای چاله

    ولی با امید به نور

     

    امید لامصب ادمو داغون میکنه

    هربار ناامیدی میاد سراغم میگم دیگه دوز این امید داشتن رو کم میکنم

    هربار بعد از گذر از دوران سوگواری دوباره میگم نه اقا

    اخمقانه است

    امیده تا وقتی توشی حال میده

     

    هنوزم نمیدونم

    زیادی امیدوار میشم؟

    یا همینقدر امیدواری خوبه؟

  • ۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۴ اسفند ۰۳

    مهمترین ارزوی ۱۴۰۴

    مهمترین ارزوی ۱۴۰۴ برای خودم اینه:

    بتونم برای یک سال خودم برنامه درست، منطقی، قابل اجرا و قابل تکیه بچینم

     

    من یه زمانی این ارزو رو برای هفته و روزم هم داشتم

    الان بهش رسیدم و واقعا زندگیم متحول شده

     

    الان همین ارزو رو در لول سال برای خودم دارم

    اگر بتونم این کارو بکنم به نظرم رسیدن به بقیه ارزوها به مراتب راحتتر میشه

     

    بدیهیات اول:

    برنامه ریزی قابل اجرا و درست و منطقی و ... مساوی پیشگویی نیست

    قطعا اتفاقات (به ویژه در ایران) میتونه دست مایه تغییرش کنه ولی خوب بازم از بی برنامه بودن یا بد برنامه بودن بهتره

     

    بدیهیات دوم:

    با یک برنامه ریزی قابل اجرا و درست و این صحبتا، میشه به هر ارزو قابل دسترس دیگه ای رسید

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۶ بهمن ۰۳

    هنوم اون امین قدیمی زنده است ...

    همون کم اعتماد به نفسه

    همون به طرز مضحکی خجالتیه

    همون که بلد نیست درست ارتباط بگیره

     

    همچین که یه نفر که از قدیم برام جایگاهش بالا بوده رو از نزدیک میبینم قشنگ اون امین ضعفیه میزنه بیرون

    و سر و کله زدن باهاش الان برام با مزه است

    اون موقع ها که زندگیش میکردم واقعا عذاب اور بود

  • ۲ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۱ بهمن ۰۳

    ویدیو کارگاه غلبه بر تعلل

    لینک ویدیو در یوتیوب:

    https://www.youtube.com/watch?v=lMwqSnbfCyQ

     

    این ویدیو واقعا دوست داشتم

    خلاصه ای از نکاتش رو میذارم:

     

    ۱- تعلل برای سلامتی ضرر داره!

    تعلل زیاد، انجام ندادن کارها و ... در بلند مدت علاوه باعث افزایش فشار خون مشکلات قلبی و ... میشه

     

    ۲- تعلل تعلل میاره

    هرچی بیشتر تعلل کنی مغزت بیشتر عادت میکنه و راحتتر میشه برات

    باید یه جا این زنجیره رو بشکنی

     

    ۳- یک دلیل عمده تعلل اینه که کارگاه ممکن رو به غیرممکن گره میزنیم

    من اگر کتاب بنویسم (بخش اول) چطوری بفروشمش؟ (بخش دوم)

    بخش اول کاملا ممکن و شدنیه و ما میچسبونیمش به یه چیز نشدنی که همون قسمت شدنیه رو هم بیخیال بشیم!

    زیباست واقعا

    سیستم مغز خیلی جالبه

    اقا تو بنویس کتابو نفروختی هم نفروختی حداقلش اینه که یه کتاب نوشتی ده هیچ از خیلی ها جلوتری

    + که فروختنش هم اونقدر غول نیست بنویس که چهارتا جا رفتی گفتی میخوام کتابم رو چاپ کنم جدیت بگیرن لااقل

     

    ۴- ادم تحت فشار خطاهاش بالا میره

    این استدلال خوبی نیست و در عمل اشتباهه

     

    ۵- ادما خیلی وقتا برای فرار از حال بعد تعلل میکنن ... ولی همین تعلل در بلند مدت حال خیلی خیلی بدتری به وجود میاره

    تعلل یه مسکن کوتاه مدت چرته

     

    ۶- چه زمانی بهترین زمان برای انجام کاری هست که باید انجام بشه؟ همین الان

    اگر وقتش رو داری الکی فاز برنامه ریزی نگیر

    دوشنبه انجام میدم سه شنبه انجام میدم

    اگر زمانش هست همین الان بشین تمومش کن بره دیگه

    یه لحظه خودت رو بذار توی زمانی که ددلاین اون کار هست

    چهارشنبه باید کار رو تحویل بدی مثلا... چهارشنبه با خودت فکر میکنی چه زمانی بهتر بوده؟ همون شنبه یکشنبه ای که کار رو انداختی عقب بهترین زمان بوده

     

    ۷- از وضعیت احساسی خودتون به ویژه در ابتدا صبح مراقبت کنید

    روزمون رو درست شروع کنید تا حال سر صبحمون بهتر باشه

    مثلا با اینستاگرام و ... شروع نکن یا هرچیزی که ممکن بهت حس بدی بده حتی کاری

    مثلا اگر کامنت منفی و ... ممکنه گرفته باشی سرصبح نرو سراغش

    مثلا شروع رو میشه با یه ویدیو که دوست داریم شروع کنیم حالا یکی ممکنه با ورزش حالش بهتر بشه یا هرچی

     

    ۸- خودتون رو برعکس گول بزنی

    یه کار بزرگی قرار انجام بدی به جای اینکه بندازی عقب بگ. حالا یه تیکه اشو انجام بدم

    یه چیز دم دستی رو انجام بده

    حداقلش اینه کار رو زخمی کردی

    بماند که خیلی وقتی کرم ادم میگیره قدم بعدی و بعدی و بعدی رو انجام میدی و تمام

    این کرمه همون گول زدن مغزه، گول زدن خودمونه

     

     

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۵ آذر ۰۳

    گره گشا

    همیشه باز شدن گره یک مشکل با عمیق شدن توی مشکل امکان پذیر نیست

    گاهی فقط گرهش رو با بیرون اومدن و بررسی عوامل جانبی میشه باز کرد

    که این، کاره یک مشاور یک روانشناس هست

     

    دو سه باری توی زندگیم این رو به چشم دیدم

    نمیدونم کجا دیگه هست که گرهم قراره اینطوری باز بشه و خودم خبر ندارم

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳

    قعر سینوس زندگی

    زندگی بالا و پایین داره

    برای همه

    برای هرکس در یک سری بخش ها (نه یک بخش) بالاش بیشتره و یک سری بخش دیگه، پایینش

    توی زندگی من، بخش زندگی شخصیم اون پایین پایینش هست که یه دره بزرگه

    و نوک قله اش بحث های کاریمه که از نظر خودم بالای یه تپه قابل افتخار

    اونقدرا بالا نیستا، ولی واسه خودم عالی و افتخار امیزه

     

    نوک قله اش پنجاه متریه که من ازش راضیم

    اما قعر دره اش یه دو سه کیلومتری پایین قشنگ!

     

    خلاصه که حس میکنم باختم... خیلی بد

    و از کلیت زندگی به هیچ عنوان حس پیروزی و برد ندارم

    یه جوری هم تا کمر توی گلم که نمیتونم (در چارچوب خودم) اش خارج هم بشم

     

    یعنی قشنگ فکر کن میشینی و ویدیو سوختن و جزغاله شدن عزیزت رو نگاه میکنی

    من قسمت قعر زندگیم رو اینطوری میشینم نگاه میکنم...

     

  • ۲ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۸ آذر ۰۳

    جمهوری اسلامی رفت.. ما ماندیم و حتی خندیدیم

    شاید یه روزی که به عمر ما قد بده، این کتاب رو نوشتن و یه عده هم خوندن

    شاید...

  • ۲ نظر
    • امین
    • شنبه ۷ مهر ۰۳

    32 سالگی

    هر روز نزدیکتر به ۴۰...

    سنی که یه زمانی اخر زندگیم میدیدم

    تا اون سن به تمام چیزهایی که از دنیا میخوام رسیده بودم

     

    راستش

    ۳۲ هم برام سنی بود که توش دیگه دست از کار کردن میکشم و به علاقه ام میرسم

    علاقه های کاری

    مثل ساخت بازی و ...

    و ۴۰ دیگه غرقه در رفاه و پول و ... ام

     

    اما الان کجام؟

    الان دارم علایق شخصی که توی کار فعلیم میگنجه رو پیاده میکنم!

    یعنی به اون هدف ارزو یا هرچی اسمش رو بذاریم که ۳۲ بتونم کار رو ول کنم که نرسیدم

     

     اون علاقه ام که در حوزه ساخت بازی بود رو اگر بخوام برم سراغش رسما از بخش بزرگی از کارم میمونم و حالا حالا ها هم نمیتونم به چشم درامد نگاه کنم پس مجبور شدم این نقطه مشترک رو بگیرم

     

     

  • ۲ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲ مهر ۰۳