دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

143

نمیدونم مشکل اعتماد به نفسه ، یا مثلا مده که بزنیم توی سر خودموون جایی که کارمون درسته ... نمیدونم والا


یه مستند میدیدم ، در مورد محرم توی انگلیس بود

شیعه ها دسته های عزاداری راه مینداختن

بعد با بعضی از مردم صحبت میکرد در مورد دست عزاداریشون

یکی یه نکته جالب گفت ، میگفت :

معمولا وقتی یه دسته از افراد از جایی رد میشن ، منطقی هست که اون قسمت به یه ذره هم که شده کثیف تر بشه

خوب از هر صدنفر یه نفر یه اشغال از دستش خیابون کثیف میشه دیگه


ولی وقتی این جمعیت رد میشه خیابون تمیز تر میشه!! ببینید ، نمیگم کثیف نمیشه ها ، میگم تمیز تر میشه

بله قاعدتا الان ذهن ادم میره این سمتی که الله اکبر معجزه رو ببینید و این حرفا


بعد این تولید کننده های مستنده افتاده بودن دنبال قضیه که چی شده و چرا خیابون با رد شدن اینا تمیز تر میشه؟

دیدن یه رسمی وجود داره که اخر دسته های عزاداری کی سری افراد داوطلب میشن و با کیسه های بزرگ وایسمتن

بعد اینا پشت سر دسته عزاداری راه میرفتن و کلا آشغالا رو جمع میکردن

کاری ندارن اشغال رو دسته عزاداری ریخته یا کس دیگه ، اینا جمع میکردن


اینو که دیدم خوب سریعا ذهنم رت سمت اون صحنه های وحتشناک تهران توی ایام عزاداری و زباله های میلیونی کف خیابون و این حرفا

ما شیعه ایم اونا هم شیعه ان

فرق چیه؟


دوستان ، ادم توی محدودیت ها ستاره میشه 

این واضحه

یعنی اونا اگر یه اشغال بریزن چی میشه؟ یه ملتی این رو ازچشم شیعه میبینن

برای همین طرف احساس مسئولیت میکنه

میگه من اشغال بریزم فحشش رو کل شیعه میخوره

ولی تو ایران این حس مسئولیته وجود نداره


همین ماجرا رو در مورد ارمنی و زرتشتی و ... هم داریم

اینکه من به شخصه از هیچکس ندیدم بد ارمنی جماعت رو بگه و ارمنی بد دیده باشه به همین قضیه بر میگرده به نظرم

یعنی اگر شما بری ارمنستان ارمنی های بد بیشترن تا توی ایران


بعد ماها ناخودآگاه یه خودزنی پیش فرض داریم به خودمون گیر میدیم که شیعه و مسلمون جماعت فلان

بابا ولمون کن چ ربطی داره

مسلمونای آمریکا و انگلیس و فرانسه عمرا به مضخرفیه مسلمونای ایران باشن


قضیه از این قراره که ادم توی کشور خودش مثل توی اتاق خوابش عمل میکنه


شما توی جمع کلاس و سرکار دست تو دماغت نمیکنی که

ولی وقتی نشستی توی اتاق خوابت حال میکنی دست کنی دماغت و حتی شاید بمالی زیر تخت

شاید

اگر پسر باشید میگم به احتمال زیاد :-D

والا دیگه کیو گول میزنیم؟

بیرون میری ادکلن میزنی توی اتاق ممکنه بوی جورابت باعث بشه دماغت بسوزه


میخوای بری استخر اصلاح میکنی وگرنه که حالت معمولش با موهای بدنت میشه پالتو بافت

عه

دهن منو وا میکنن :-D


هی میگن وقتی به نمیدونم کجا میروند آن کار دیگر میکنند

معلومه که میکنن

منم میکنم

تو هم میکنی

ادمیم دیگه برادر من چرا امام زاده بازی در میاری (ساخت واژه رو داری؟ :-D)

خوب چی ؟ توقع داری تو خیابونم بیام آن کار دیگر کنم یعنی؟

خوب اینکه ادم اشتباهاتش رو مخفی کنه که خیلی هم خوبه که 

نشونه ادبه ، نشونه عفت و حیاست


الان بحثم گناه نیستا ، قاطی نکنید با هم

بعدشم اونی که خودش یه اشتباهی میکنه و دیگران رو هم نهی میکنه که نکنید خیلی کار اشتباهی میکنه

اونو نمیگم

ولی وقتی من نوعی یه کار اشتباهی رو نمیکنم و به دیگران هم سفارش میکنم که نکنید ، نباید توقع داشته باشید من هییییییییچ اشتباه دیگه ای توی زندگیم نکنم

من هزار تا اشتباه میکنم ولی یک میلیون اشتباه هم هست که نمیکنم خوب

بعضی هاش رو میتونم بکنم و نمیکنم بعضیاشم اصلا نمیتونم

من هزار تا اشتباه میکنم ولی 10 هزار تا کار خوبم میکنم 

بی انصاف نباشیم دیگه

مگه من نوعی همه کارای خوبم رو میگم که همه کارای بدم رو بگم اخه؟!



خلاصه که ما خیلی هم خوبیم

فقط اینجا اتاق خوابمونه توش کثافت کاریامونو میکنیم

همین



******

پی نوشت : این مطلب رو ادامه خواهم داد چون خیلی حرفا تو دلم مونده که بگم 

  • ۴ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۹۷

    144

    کامنتم به این متن حاج مهدی که منو مجبور به یاداوری خاطرات شیرین گذشته کرد


    متن که عالی بود

    کامنتا بهتر

    من خودم چون دوست داشتم طلبه بشم با دیدن روحانی جماعت تعجب نمیکنم
    ولی یه بار توی دانشگاه با یه پسره داشتیم صحبت میکردیم و خیلی اوکی شده بودیم بعد وسط حرفاش نمیدونم چی شد که گفت اره من زرتشتیم
    من اونجا یه لحظه هنگ کردم کلا

    وقتی این متنت رو خوندم یاد اون موفع افتادم
    گفت من زرتشتیم یهو همینجوری ساکت شدم
    بعد زیر بارم نمیرفتم
    گفتم نه بابا مسخره بازی در نیار
    گفت زرتشتیم دیگه اقا مسخره بازی جیه

    انقدر بهش گیر دادم گفت بذار فردا برات شناسنامه بیارم :-)))
    الان فکر میکنم میبینم چقدر ضایع بوده حرکت

    دوستای نسبتا خوبی شدیم برای هم
    ولی خوب من زیاد درگیر کار شدم نتونستیم بهم نزدیک تر شیم
    یه بار فاصله ونک - ولیعصر رو پیاده اومدیم در مورد تفاوت دین ها  و اصل دین و مذهب و ... حرف زدیم
    حال داد

    خاطراتمونو زنده کردی حاجی
  • ۱ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۲۲ فروردين ۹۷

    145

    یعنی جدی کسی هست با جمله زیر مخالف باشه و بگه غلطه ؟


    "خداروشکر بعد از سالها حروم اعلام شدن شکنجه در زندان ها و بازداشت گاه ها ، جاسوسی از مردم در پیام رسان های داخلی هم حرام اعلام شد"

    در راستای سخنان اخیر رهبری

  • ۱۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۱ فروردين ۹۷

    146


    قرارها رو دوست ندارم
    کلاس ها رو دوست دارم
    امروز روز پر قراره
    سه تا قرار توی یک روز
    کلا روزهای اول سایت روزهای پر قرار هستن
    همه میخوان متحو شن و عجله هم دارن

    نمیخوام مسخره کنما
    خوبه که میخوان متحول بشن
    ولی بده که بعضی افراد تا سن های بالا همینچوری هی میخوان متحول شن هی میخوان متحول شن و اخرم...

    حدود دو سال پیش ، به یه بنده خدایی که خیلی به من کمک کرده بود گفتم بیا برو کلاس گذاشتن رو شروع کن و بحث مشاوره و روانشاسی که توش به معنای واقعی کلمه یکی از بهترین متخصصین هستی رو پیش بگیر
    گفت باشه بعد از عید...

    امسال قبل از عید رفتم پیشش گفتم یادته دو سال پیش رو؟ الان شروع کن الاقل
    گفت بعد از عید!

    خودم نشستم برای صفحه رویدادش رو ساختم گفتم اینجوری نمیشه باید شروع کنی
    ساخت ولی منتشر نکرد
    هنوزهم رویدادش رو نذاشته

    اخه با بیش از 40 سال سن ...
    خوبه که اینقدر امید داری و قربونت برم سنت رفته بالا ها!!
    ادمه دیگه میمیره بلاخره
    سریعتر باش یه ذره یشتر از نتیجه تلاشت لذت ببری خوب عه
    عجبا 

    از نظر دادن و قضاوت اعمال دیگران بگذریم که بی منطق ترین و غلط ترین کاریه که ادم میتونه بکنه
    شاید منم جای اون بودم همین کارو میکردم
    شاید حتی بدتر

    بریم سراغ خودم
    روز 146 / یک روز عادی / پر کار / شلوغ
    و از ساعت دو به بعد به شدت پرثمر
    146 روز تا روز موعود (ایشالا البته)

    چهارشنبه داخل کافه ایونت ، رویداد کارگاهی رایگان دارم برای مباحث مربوط به دیجیتال مارکتینگ و افزایش رتبه سایت در گوگل
    هم اماده ام هم منتظر رسیدنشم
    بدون استرس ، با انرژی و با امید پر شدن کلاس تا بیخ
    بریم برای ارسال ایمیل ها
  • ۳ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۰ فروردين ۹۷

    147

    روی میز کارت نشستی

    توی گروه با دوستای وبلاگیت در حال چت کردنی

    یه پارچ!! چایی بغل دستته (لیوانش خیلی گنده اس :-D )

    توی تب های مرورگر پروژه ها رو باز داری و روشون کار میکنی

    توی چک لیست ، کارها یکی یکی خط میخوره

    پیشرفت اوضاع رو میبینی

    سختی ها رو رد میکنی

    و از همه مهمتر این قابلیت رو داری که به موضوع "فردا صبح باید بری بیگاری بدی" فکر کنی و شونه هات رو بندازی بالا و و بگی " اِه "


    خداروشکر


    خدا کنه با معرفت باشم و وقتی این دوره "یسر" میگذره و "عسر" سر میرسه این لحظه ها رو یادم بیاد و سرحال شم

    اینجوری نشه که الان روزی چندبار شکر کنم

    بد وقتی سختی میرسه ده برابر شکایت...

  • ۴ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۹ فروردين ۹۷

    148

    قرنهاست دارم سعی میکنم بتونم زمانم رو درک کنم

    بتونم مدیریت کنم


    امروز چک لیست نوشتم

    گفتم بذار زمانبندیش کنم ببینم میتونم اجراش کنم یا نه

    اگرم نتونستم ببینم چیا رو کم بهشون زمان دادم ، چ مشکلاتی پیش میاد و ...


    کار 30 دقیقه ایم شد حدود یک ساعت و خورده ای

    یک کار یک ساعتی خارج برنامه پیش اومد

    یک کار 15 دقیقه ای شد حدود 30 دقیقه

    کار 30 دقیقه ای نصفه و نیمه انجام شد اونم در حدود 40 دقیقه یعنی کاملش میره رو یک ساعت و نیم احتمالا

    خدا میدونه اون کار 45 دقیقه ایه چقدر زمان میبره :-D


    خوب بود

    همینجوری باید هی برنامه بریزیم و زمان بذارم تا دیدم واقعی تر بشه

    هر روز یه کم واقعی تر

    اخرش باید ادم بتونه درک از زمانش داشته باشه بلاخره


  • ۲ نظر
    • امین
    • شنبه ۱۸ فروردين ۹۷

    148

    حال الان هست... خوب؟

    همین الان بعد از یک خواب خوب سرصبح ، بعدش انجام کارها و خوندن مطالب طنز و کلی خندیدن

    بعد از خوندن کتاب به شددددددددددددت مفیدم (به خاطر نقطه نظر مسخره هولدن :-|)

    بعد از یک جلسه ظاهرا کاری ولی به شدت با جو دوستانه و خوب

    بعد از یه خواب عصرانه لذت بخش

    و بعدش هم خوردن یک شام مورد پسند

    ...



    عاشق این حالم

    آرامش

    فقط میشه اسمش رو ارامش گذاشت

    نه گشنمه ، نه ناراحتم ، نه حس بیهودگی دارم و نه قراره یه راست بعد از خوابم برم سربازی

    الان خوبه

    خدایاشکرت

  • ۵ نظر
    • امین
    • جمعه ۱۷ فروردين ۹۷

    دورهمی چهارم منهی یک + 149

    دورهمی اول من نبودم

    پس این دورهمی میشه دورهمی چهارم منهی یک


    خوب بود ، حال کردیم

    اخراش بهتر از اولاش بود ، توصیه میکنم دفعه دیگه از آخر شروع کنیم :-|

    اوایل روند شل پیش میرفت


    به فیلم به وقت شام از 10 دادم 4

    به قول یکی از دوستان که الان یادم نیست کدوم بود و تقاضا دارم در کامنت خودش رو معرفی کنه ، فیلم "قابل احترام" بود

    در همین حد


    کتاب هم برنده شدم که فقط نکته منفیش اینه که "خورشید" توش یادگاری ننوشت :-|

    باز کردم ببینم اون چی نوشته که دیدم ننوشته


    جای خالی دکتر و حاجی رو به شکل عجیبی حس کردم


    قرار شد اخرش هولدن بغلم کنه ، نکرد :-(

    عقده ای شدم بدونید تقصیر اونه


    یه نفر پیدا کردم شدیدا عقایدش به من نزدیک بود

    اونم به فیلم 4 داد

    میدونم توی اسمش محتوا داشت

    هنوز نمیدونم کیه

    از یابنده تقاضا میشه لینکش رو داخل کامنت معرفی کنه 


    احساس میکنم گلبول جاسوس وزارت اطلاعات بوده ، والا این چه مدل محافظت کاریه برادر من :-D

    یه ارتباط خفنی داشتم با عامر میگرفتم که رفت زود

    دیدار مجدد "هولدن" خانم ها "زاویه زیست" "میخواهم فاطمه باشم" و "پنجره" بسیار دلنشین بود

    یه خانمی هم بود میگفت من رو میخونه ، اخرشم ارزو کرد سربازیم زودتر تموم بشه ، ایشالا به حق پنج تن همه ارزوهاش با هم براورده شه ، والا ، ادم اینقدر باکمالات اخه...

    در این دیدار با وجود حریر بین خودمون دو سلبرتی (هولدن و حریر) رو در کنار هم داشتیم :-D


    تقریبا همه یه جور خاصی کول بودن ، من و تک تک با هرکدوم اینا بندازی تا اخرش یه کلمه هم با هم حرف نمیزنیما

    ولی توی جمع انگار یه جور دیگه اس


    فعلا همین

    شاید بعدا اضافه کردم بهش


    در ضمن امروز روز 149 بود که الحمدالله تموم شد

  • ۱۷ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۱۶ فروردين ۹۷

    150

    خوب ، تا 231 پیش رفته بودم

    ولی کاری ندارم قبلش عددها چطور بود


    محاسبه مجدد میکنم

    این ماه رو بگو هیچی ، چون اخرش میشه یکی دو هفته مرخصی پایان دوره گرفتن

    فرض رو میذاریم روی اینکه دو ماه هم کسری بدن به خاطر جبهه بابا

    میمونه 5 ماه

    به عبارتی150 روز

    دو ماه بیاد روش میشه 210 روز

    ایشالا که نیاد

    ایشالا که نمیاد

    فعلا بذار ببینیم چی میشه

    تصورش رو که میتونم برای خودم بسازم

    میگم 150 روز مونده

    کی به کیه

  • ۱ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱۵ فروردين ۹۷

    زندگی در محل کار

    کلا لپ تاپم رو میذارم توی محل کار بمونه

    هر روز یه راست بیام اینجا

    وقتی خونم وقت زیادی رو برای پشت و گذار بیخودی توی اینترنت و ... میذارم

    اینجا محیطش میطلبه که کار کنی

    اینجا بودن رو بیشتر دوست دارم


    راستی

    از فردا روز شمارو هم شروع کنیم...

  • ۳ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۴ فروردين ۹۷