چرا باید عصبانی بشم؟

وقتی در مورد ناحق بودن چیزی صحبت میکنم که به ناحق بودنش معتقد هستم ، معمولا عصبانی میشم

عصبانیت من تاثیر مثبتی داره ؟ خوبه ؟ اگر نه نمیخوام بشم


به دلیل درگیری های کاری ، توی یکی دو سال گذشته خیلی بحث سیاسی و مذهبی نداشتم که بخواد عصبانیم کنه

ولی همین سه چهارباری که بوده عصبیم کرده و این برام بده


اخرین سال دانشگاه که با یه بنده خدایی بحثم شد ، تا کم میاورد فجش میداد و در کمال ناباوری استادمون که توی گروه عضو بود به من میگفت تو نباید چیزی بگی

میگفت اون آتئیست هست تو مسلمونی وظیفه اته وقتی بهت فحش هم میده آروم جوابش رو بدی و نباید چیزی بگی

هرچی بهش میگم اخه ادم حسابی ، خانم محترم ، استاااااااااد ، اسلام بحث های قضایی هم داره ها!!! اینجوری نیست که ما همه اش ببخشیم

وقتی کسی فحاشی میکنه وسط یه بحثی ، اونم نه یک بار ، چهار-پنج بار شما باید یک عکس العملی نشون بدی

حداقل در حرف...


سر بحث های اون سال خیلی عصبی شدم و رفتم شکایت هم کردم و دانشگاه هم حق رو به من داد و هم با استاد هم با دانشجو برخورد کرد

وقتی برای شکایت رفتم انقدر عصبی بودم که تمام بدنم میلرزید

مشاور دانشگاهمون که هم ادم باسوادی بود و هم سن و سال بالایی داشت گفت ببینم جون من نمیدونم چند سالته و نمیدونم چی شده

فقط میدونم بدن تو نهایتا سه تا چهار بار دیگه تحمل این سطح از تنش رو داره و بعدش کارت به سکته میکشه

ربطی هم به سن و سال نداره فک نکن جون جوونی چیزیت نمیشه


اونجا اولین جرقه تو سرم خورد که چرا من اینقدر عصبی میشم؟

دومیش هم همین چند وقت اخیر بود که تا میام در مورد سربازی یا مثلا ناحق بودن یک عده مسئولین اصلی صحبت کنم عصبی میشدم و بهشون فحش میدادم و این حرفا

خودمم نمیفهمم چرا

وقتی فکر میکردم که این حرفا رو اگر در ارامش بزنم چقدر بهتره ، وقتی فکر میکرئم که اگر این حرفا رو بخوام فردا روزی در جای مهمی بزنم و اینجوری بگم چی میشه ...

باعث میشد جرقه دوم هم بخوره که اقا من باید این قضیه عصبی شدن رو کنترل کنم


و جرقه سوم هم مربوط میشه به خوندن صفحات مخالف نظام توی اینستاگرام

وقتی میبینم یه عده مخالف با فحاشی مخالفت میکنن ولی یه عده در عین آروم بودن انچنان بالا تا پایین نظام رو میشورن و میذارن کنار که ادم لذت میبره ، تصمیم میگیرم من هم جزو دسته دوم باشم


وقتی میبینم یه سطل اشغال اتیش زدن میشه ملعبه دست نظام برای اغتشاشگر خوندن معترضین (اون هم نظامی که خودش کارش رو با اتیش زدن اتوبوس و ترور مسئولین شروع کرده) ...

و در کنارش وقتی میبینم چقدر جلوی بحث هایی مثل روسری سر چوب کردن ابراز بیچارگی میکنن و دهن هاشون به کل بسته میشه ...

این جرقه هم تو سرم میخوره که اصلا راه مخالفت با این سیستم همینه

سیستمی که خودش با کشتن و اتیش شدن و خراب کردن اومده بالا ، با این روش شکست نمیخوره

اینها رو فقط باید با ارامش بهشون ضربه زد ، با مخالفت های مدنی


نتیجه تمام این بحث ها میشه اینکه "تمرین" میکنم

شاید مهمترین دست اورد مسائل کاریم همین باشه که فهمیدم با تمرین و تلاش و صبر میشه به بهترین چیزها رسید


تمرین میکنم که اروم باشم

اگر در مورد سربازی مینویسم ، هراز جندگاهی یک نفس عمیق بکشم ، هراز چندگاهی سرعت تایگم رو کم کنم ، عصبانیتم رو کنترل کنم و خیلی اروم و با ارامش و در نهایت ادب ، تمام حقایق سیاهی که در مورد طرف مقابلم هست رو بیان کنم

در عین حال ، عدالت رو هم کنار خودم داشته باشم و حواسم باشه ناعادلانه طرف مقابلم رو نکوبم

هرچند که طرف مقابل ناعادلانه میکشه و شکنجه میکنه و دروغ میگه و عوام فریبی میکنه

ولی دلیل نمیشه ادب اشتباه دیگران رو تکرار کنه

از تصمیمم راضیم و ادامه اش میدم



پی نوشت 1 : سعی میکنم فردا بحث مربوط به "ما خیلی هم ادم خوبی هستیم" رو ادامه اش رو مینوسم 

پی نوشت 2 : این روزها کارها به شدت زیاد ولی بدون فشار انچنانی پیش میره ، وقتی فشارها کم میشه معمولا تنبل میشم و همین بهم ضربه میزنه ، امروز میخوام این اشتباه همیشگی رو تکرار "نکنم"