کامنتم به این متن حاج مهدی که منو مجبور به یاداوری خاطرات شیرین گذشته کرد


متن که عالی بود

کامنتا بهتر

من خودم چون دوست داشتم طلبه بشم با دیدن روحانی جماعت تعجب نمیکنم
ولی یه بار توی دانشگاه با یه پسره داشتیم صحبت میکردیم و خیلی اوکی شده بودیم بعد وسط حرفاش نمیدونم چی شد که گفت اره من زرتشتیم
من اونجا یه لحظه هنگ کردم کلا

وقتی این متنت رو خوندم یاد اون موفع افتادم
گفت من زرتشتیم یهو همینجوری ساکت شدم
بعد زیر بارم نمیرفتم
گفتم نه بابا مسخره بازی در نیار
گفت زرتشتیم دیگه اقا مسخره بازی جیه

انقدر بهش گیر دادم گفت بذار فردا برات شناسنامه بیارم :-)))
الان فکر میکنم میبینم چقدر ضایع بوده حرکت

دوستای نسبتا خوبی شدیم برای هم
ولی خوب من زیاد درگیر کار شدم نتونستیم بهم نزدیک تر شیم
یه بار فاصله ونک - ولیعصر رو پیاده اومدیم در مورد تفاوت دین ها  و اصل دین و مذهب و ... حرف زدیم
حال داد

خاطراتمونو زنده کردی حاجی