دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

263

این همه شعبون بود
یه بار در ماه میخواستیم رمضون باشه ازش
همچین میزد به برق که ...
نخواستم
دیگه هم نمیخوام
نمیذارم بفهمه هم که نمیخوام
سگ خورد

همون حق داشتن بقیه 
من میخواستم متفاوت باشم
من میخواستم خیلی همه چیز خوب باشه
من گه خوردم بلا نسبت شما

من تعادل ندارم ، نمیتونم روی یه چیز ثابت قدم وایستم
تعادل چیز خوبیه
مثل من نباشید

من املت هم دوست دارم
املت چیز خوبیه
مثل من باشید

به حول قوه الهی ، زین پس تغییراتی ثابت در من رخ خواهد داد
قبلا هم تغییراتی داشتم که پاش موندم
این که چرا گفتم رو هم نمیدونم
دلم خواست وبلاگمه

لینکدین رو اوکی کردم ، پروفایل رو هم
توئیتر رو هم میخوام اوکی کنم
جمله کوتاه ولی زیاد گفتن رو دوست دارم
جدیدا هم دوست دارم
قبلا نداشتم

دلم میخواد چشمامو ببندم بعد باز کنم ببینم یه سری چیزا تموم شده
سرم از تو میسوزه

شایان میگه غیر طبیعی هستی
میگه شر زیاد میگی
مگم دلیل هام قانعت نمیکنه
میگه چرا میکنه
ولی شر زیاد میگی

هرچه کردم خودم کردم که لعنت بر خودم باد
هرچه کردم خودم کردم که لعنت بر خودم باد
هرچه کردم خودم کردم که لعنت بر خودم باد

گوش نکردن به نصیحت بده
به نصیحت گوش کنید
من گوش ندادم ، شوخی زیاد کردم 
غلط کردم
مثل من نباشید




  • ۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۶

    264

    عکس کلاسم ، روی پروفایل تلگرام بود

    دانشجوهام 15 تا مرد بودن دوتا خانم

    حفاظت پیام داد


    میگه ما با شماها این همه خوش رفتاری میکنیم

    بعد میری هشتگ نه به سربازی اجباری میذاری؟


    مگه من نه به سرهنگ بودن تو گفتم که ناراحتی؟

    سربازی اجباری چه ربطی به خوب بودن و بد بودن توش داره؟

    نمیفهمه اقا

    نــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــیــــــــــفــــــــــــــــــــــــــــتـــهـــــــــــــــــــــــــــــــــمه

  • ۴ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۶

    265

    امروز یه مهمونی کوچیکی بریم بعد از مدت ها

    یه مقدار هم کلاسا رو راست و ریست کنیم که بعدا مشکل ساز نشه

    تا روز 265 هم بگذره


  • ۱ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۲ بهمن ۹۶

    266

    مرخصی گرفتم که بین التعطیلین رو بچسبم به کار
    توی محل کارم الان
    بینش یه گزارش هم بنویسم
    روز 266 در حال رد شدنه

    یه زمانی فکر میکردم این که میگن ادیشون چندین هزار بار تلاش کرد و از نظر عموم مردم ، شکست خورد تا لامپ رو اختراع کنه ،چ حسی برای خودش داشت؟
    خیلی فرقه
    گفتن عدد X هزار بار تا تجربه ی X هزار بار

    قبل از اومدن به سربازی ، میفتم دو ساله دیگه تموم میشه
    الان توشم ...
  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۱ بهمن ۹۶

    268 + 267

    دارم لب تاپ جدیدم رو اوکی میکنم 

    5شنبه رفته بودن دیدار رهبری تقریبا پادگان خالی بود

    شنبه مرخصی گرفتم به کارام برسم

    دوشنبه باید برم

    دارم اکانتم رو توی سایت profile.ir اوکی میکنم به نظر سایت خوبی میاد


  • ۰ نظر
    • امین
    • جمعه ۲۰ بهمن ۹۶

    269

    امروز روز خوبی بود

    استراحت کردم

    تفریح کردم

    و دارم کم کم آماده میشم برم پی کارا

    فردا هم میرن دیدار رهبری

    نیستن الحمدالله

    فردا هم خوب خواهد بود به امید خدا

  • ۳ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱۸ بهمن ۹۶

    شروع روز شمار

    1 / 12 /1395

    شروعش بود

    قرار بود 21 ماه باشه ، وقرار هم هست 


    بگو 20 ماه ولی از 1/1/1395


    12 روزش رو هم سگ خورد

    میگیم تا الان 11 ماه رفته

    میشه 9 تا


    9 * 30 ؟ میشه270 تا


    از فردا شمارش معکوس از 270 شروع میشه


  • ۶ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۷ بهمن ۹۶

    روضه ی خون : غربت و آب و هوای بد و تبعید



    همه دنیا مخالفش بودند

    تک و تنها

    مظلوم و یاور مطلومان

    همه دنیا و تغییراتش وابسته به او بود ، همه شیعه و سرنوشتش وابسته به او بود

    امام زمان چشم انتظاریش را میکشید

    همه درد ها را کنار گذاشته بود و در دعا ، فقط نام او را میبرد


    استبداد ، نمیتوانست این حجمه از آزادی طلبی و حق گویی را بپذیرد

    هرچه میکردند ، قهرمان قصه ما کوتاه نمی آمد

    چپ  و راست و بالا و پایین رهایش نمیکردند

    بغضش را داشتند

    تحملش سخت بود

    منفعت همه ظالمان را داشت نابود میکرد


    تحمل نکردند ، بریدند ، افسارگسیخته اند

    نا امید و خسته ، آخرین تیر ها را رها میکردند


    "تبعید"

    عبارت سنگینی دارد 

    تبعید برای من ، هم معنی با بیابان ، مناطق بد آب و هوا ، تنهایی ، عدم امنیت ، بی کسی ، قطع ارتباطات ، کمبود غذا و امکانات و ... است

    شاید بتوان گفت تبعید یعنی اَبَر زندان ، وقتی حتی میله های زندان نمیتوانند تو را تحمل کنند ، تبعید تنها راه چاره است


    به هر حال

    قهرمان تبعید شد و رفت

    در منطقه ی بد آب و هوا ، خشک و بیابانی نوفل لوشاتو ، در غربت در میان یاران خود، در تهدید و حملات متعدد محافظانی که پلیس فرانسه ارسال کرده بود تا خود قهرمان تنها و خسته و بی کس قصه ، از میان آنان یکی را انتخاب کند


    او هیچ راه ارتباطی با بیرون نداشت

    نا سلامتی در تبعید به سر میبرد

    خدا را چه دیدی؟ شاید شخصی از آینده با کمک گرفتن از سیستم اختراع نشده ی ایمیل بود که نامه های و فایل های صوتی را به مردم منتقل میکرد

    شاید هم طی و الارض میکرد یا اصلا پای خود شخص حضرت جبرئیل در میان بود


    خطر مرگ او را به شدت تهدید میکرد

    آمریکا قلبا میخواست او را ترور کند ولی هر موشکی که شلیک میکرد به اذن خدا در میانه راه تغییر مسیر میداد

    اعتراف منابع محلی حاکی از این است که موشک ها قبل از انفجار صدایی از خود متساعد میکردند که چیزی شبیه "روح منی خمینی" بوده است

    الله اکبر

    همانطور که میبنید آمریکا واقعا میخواسته او را ترور کند ، انگلیس و فرانسه هم همینطور

    منتهی آمریکا که موشک هایش نافرمانی میکردند و تک تیراندازها و قاتل های حرفه ای و مامورای حرفه ای تر و ...

    فراسنه هم که امام را در داخل خاک خود داشت که کلا کسی حرف نزند لطف همه خفه شید مزدورها

    انگلیس هم مثل آمریکا و تمام


    حالا از حملات تروریستی و ازار و اذیت های دیگر تبعید بگذریم

    فرانسوی ها به دلیل قدرت بالای امام حتی نتوانستند در مدت بودن او در فرانسه ازار و اذیت روانی هم تدارک ببینند

    مثلا در روایات میخوانیم که ائمه معصومین که در زمان تبعید هایشان بودند برای آنها انواع ازار و اذیت های روانی را به وجود میاوردند

    حتی گاها زن های رقاصه میفرستادند و از این قبلی کارها

    از آنجا که امام ما هم امامیست برای خودش ، او هم ...

    مورد انواع این ازارها قرار نگرفت که ددلیل آن همان بود که خواندید (موشک ها و محافظین و ... که همه خواست خدا بود ولاغیر)


    ولی خوب بلاخره باقی دردهای تبعید را کشید و کلی اوف شد


    بغض را فرو دهید ، ما 40 سال است با این حقایق محض زندگی میکنیم

    ما به داشتن قهرمانی راستگو ، مظلوم و یاری مظلومین عادت داریم





  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۵ بهمن ۹۶

    روز خاص

    اولین روزی بود که داخل پادگان فاصله در تا اداره مهندسی رو با لبخند میرفتم

    به لطف برف های دوست داشتنی و قشنگ


    **********


    داداشم رفته بود راهیان نور ، ریلشون یخ زد گیر کردن

    پیام صوتی فرستاده به خبرگزاری فارس ، با حالت جیغ و داد که ما تو برف گیر کردیم نیاز به پشتیبانی داریم به حاجی بگید نخودا رو بریزن

    جو راهیان نور گرفته بودش :-D


    **********


    سروانه داشت میرفت

    خیلی شیک دولا شد رو زمین جفت مشتاشو پر برف کرد

    دو تا سربازه که نزدیک شدن مالید تو صروتشون :-D

    سربازا هم گرفتنش برف مالیش کردن

    معنای واقعی خشونت نظامی رو اینجا فهمیدم :-D


    **********


    دستمو از پنجره گرفتم بیرون

    دوتا دونه برف اومد رو دستم

    خوردم

    خیلی هم حال داد


    **********


    اگر بیخانمان ها نبودن دعا میکردم که حالا حالاها بباره

    ایشالا این سرما و برف برای همه فقط لذت داشته باشه

    یه روزی

    این روزا که مسلما اینجوری نیست

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۸ بهمن ۹۶

    از چی بگم؟

    دوست دارم توی وبلاگ حرف زدن رو
    دوست دارم خودم باشم
    ولی نمیدونم دقیقا چی بگم

    همه حرفام شده شکایت و سربازی و ...
    نقاط خوب زندگی کم نیست

    وقتی قبلاها وبلاگ جیغ های بنفش یک دختر نارنجی رو میخوندم ، میگفتم یعنی این زندگیش از یه جایی به بعد دیگه نکته مثبت نداشته؟!
    (وبلاگش رو از این جهت میخوندم که از خیلی وقت پیش مینویسدش و من این مدلی رو خیلی دوست دارم بخونم و بین مطلبهاش جابه جا بشم)

    الان میبینم نه
    اینجوری نیست
    جای خوب هم داره ولی جاهای بدش یه جوریه
    دلت میخواد دادش بزنی

    گاهی جاهای خوب زندگی هم همینطوری میشه
    همین الانش هم دلم میخواد بخش مربوط به کارم رو داد بزنم
    گاهی هم میزنم

    کارم  میگذره ، امیدوار کننده است ، گاهی اوقات حتی خوب و خیلی خوب میشه 
    عالی نمیشه چون وقت نمیکنم
    وقتی که خوب و خیلی خوب میشه انقدر خسته ام و انقدر وقت ندارم که نمیرسم ازش درست لذت ببرم
    دلم آزادیمو میخواد
    وبلاگه خودمه اصلا
    دلم میخواد توش حرفم رو داد بزنم
    دلم میخواد
    دلم میخواد
    دلم میخواد
    لوسه؟ بچه گانه اس؟ از سرر بی دردیه؟
    همینه که هست
    من دلم میخواد دردم رو داد بزنم

    زوری که بهم میگن رو داد بزنم
    غم توی دلم رو داد بزنم
    دلم میخواد
    دلم میخواد
    دلم میخواد

    دلم میخواد بشینم دعا کنم که زودتر تموم شه
    که برم سرکارم
    برم سراغ زندگیم
    برم ازدواج کنم اصلا
    نمیذارن
    به زور نمیذارن
    چون زور دارن نمیذارن
    چون پول دارن نمیذارن
    چون اسلحه دارن نمیذارن
    و من میخوام این رو داد بزنم
    دلم میخواد به جای زبون های لال و دهن های بسته سربازان عاشق جمهوری اسلامی داد بزنم
    دلم میخواد درد اونا رو فریاد بزنم
    من خسته ام
    و این خستگی رو داد میزنم

    من خسته ام
    ولی نبیرده ام
    من نبیرده ام و تا بریدنم داد میزنم
    یا این حبس لعنتی تموم میشه یا من قبلش میمیرم
    شده تا خود روز مردنم داد میزنم
    خسته شدم بخدا
    هشت ساعت نگاه به اون عقربه کوفتی
    این صبر و انتظار بی دلیل رو...
  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۴ بهمن ۹۶