عکس کلاسم ، روی پروفایل تلگرام بود
دانشجوهام 15 تا مرد بودن دوتا خانم
حفاظت پیام داد
میگه ما با شماها این همه خوش رفتاری میکنیم
بعد میری هشتگ نه به سربازی اجباری میذاری؟
مگه من نه به سرهنگ بودن تو گفتم که ناراحتی؟
سربازی اجباری چه ربطی به خوب بودن و بد بودن توش داره؟
نمیفهمه اقا
نــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــیــــــــــفــــــــــــــــــــــــــــتـــهـــــــــــــــــــــــــــــــــمه
امروز یه مهمونی کوچیکی بریم بعد از مدت ها
یه مقدار هم کلاسا رو راست و ریست کنیم که بعدا مشکل ساز نشه
تا روز 265 هم بگذره
دارم لب تاپ جدیدم رو اوکی میکنم
5شنبه رفته بودن دیدار رهبری تقریبا پادگان خالی بود
شنبه مرخصی گرفتم به کارام برسم
دوشنبه باید برم
دارم اکانتم رو توی سایت profile.ir اوکی میکنم به نظر سایت خوبی میاد
امروز روز خوبی بود
استراحت کردم
تفریح کردم
و دارم کم کم آماده میشم برم پی کارا
فردا هم میرن دیدار رهبری
نیستن الحمدالله
فردا هم خوب خواهد بود به امید خدا
1 / 12 /1395
شروعش بود
قرار بود 21 ماه باشه ، وقرار هم هست
بگو 20 ماه ولی از 1/1/1395
12 روزش رو هم سگ خورد
میگیم تا الان 11 ماه رفته
میشه 9 تا
9 * 30 ؟ میشه270 تا
از فردا شمارش معکوس از 270 شروع میشه
همه دنیا مخالفش بودند
تک و تنها
مظلوم و یاور مطلومان
همه دنیا و تغییراتش وابسته به او بود ، همه شیعه و سرنوشتش وابسته به او بود
امام زمان چشم انتظاریش را میکشید
همه درد ها را کنار گذاشته بود و در دعا ، فقط نام او را میبرد
استبداد ، نمیتوانست این حجمه از آزادی طلبی و حق گویی را بپذیرد
هرچه میکردند ، قهرمان قصه ما کوتاه نمی آمد
چپ و راست و بالا و پایین رهایش نمیکردند
بغضش را داشتند
تحملش سخت بود
منفعت همه ظالمان را داشت نابود میکرد
تحمل نکردند ، بریدند ، افسارگسیخته اند
نا امید و خسته ، آخرین تیر ها را رها میکردند
"تبعید"
عبارت سنگینی دارد
تبعید برای من ، هم معنی با بیابان ، مناطق بد آب و هوا ، تنهایی ، عدم امنیت ، بی کسی ، قطع ارتباطات ، کمبود غذا و امکانات و ... است
شاید بتوان گفت تبعید یعنی اَبَر زندان ، وقتی حتی میله های زندان نمیتوانند تو را تحمل کنند ، تبعید تنها راه چاره است
به هر حال
قهرمان تبعید شد و رفت
در منطقه ی بد آب و هوا ، خشک و بیابانی نوفل لوشاتو ، در غربت در میان یاران خود، در تهدید و حملات متعدد محافظانی که پلیس فرانسه ارسال کرده بود تا خود قهرمان تنها و خسته و بی کس قصه ، از میان آنان یکی را انتخاب کند
او هیچ راه ارتباطی با بیرون نداشت
نا سلامتی در تبعید به سر میبرد
خدا را چه دیدی؟ شاید شخصی از آینده با کمک گرفتن از سیستم اختراع نشده ی ایمیل بود که نامه های و فایل های صوتی را به مردم منتقل میکرد
شاید هم طی و الارض میکرد یا اصلا پای خود شخص حضرت جبرئیل در میان بود
خطر مرگ او را به شدت تهدید میکرد
آمریکا قلبا میخواست او را ترور کند ولی هر موشکی که شلیک میکرد به اذن خدا در میانه راه تغییر مسیر میداد
اعتراف منابع محلی حاکی از این است که موشک ها قبل از انفجار صدایی از خود متساعد میکردند که چیزی شبیه "روح منی خمینی" بوده است
الله اکبر
همانطور که میبنید آمریکا واقعا میخواسته او را ترور کند ، انگلیس و فرانسه هم همینطور
منتهی آمریکا که موشک هایش نافرمانی میکردند و تک تیراندازها و قاتل های حرفه ای و مامورای حرفه ای تر و ...
فراسنه هم که امام را در داخل خاک خود داشت که کلا کسی حرف نزند لطف همه خفه شید مزدورها
انگلیس هم مثل آمریکا و تمام
حالا از حملات تروریستی و ازار و اذیت های دیگر تبعید بگذریم
فرانسوی ها به دلیل قدرت بالای امام حتی نتوانستند در مدت بودن او در فرانسه ازار و اذیت روانی هم تدارک ببینند
مثلا در روایات میخوانیم که ائمه معصومین که در زمان تبعید هایشان بودند برای آنها انواع ازار و اذیت های روانی را به وجود میاوردند
حتی گاها زن های رقاصه میفرستادند و از این قبلی کارها
از آنجا که امام ما هم امامیست برای خودش ، او هم ...
مورد انواع این ازارها قرار نگرفت که ددلیل آن همان بود که خواندید (موشک ها و محافظین و ... که همه خواست خدا بود ولاغیر)
ولی خوب بلاخره باقی دردهای تبعید را کشید و کلی اوف شد
بغض را فرو دهید ، ما 40 سال است با این حقایق محض زندگی میکنیم
ما به داشتن قهرمانی راستگو ، مظلوم و یاری مظلومین عادت داریم
اولین روزی بود که داخل پادگان فاصله در تا اداره مهندسی رو با لبخند میرفتم
به لطف برف های دوست داشتنی و قشنگ
**********
داداشم رفته بود راهیان نور ، ریلشون یخ زد گیر کردن
پیام صوتی فرستاده به خبرگزاری فارس ، با حالت جیغ و داد که ما تو برف گیر کردیم نیاز به پشتیبانی داریم به حاجی بگید نخودا رو بریزن
جو راهیان نور گرفته بودش :-D
**********
سروانه داشت میرفت
خیلی شیک دولا شد رو زمین جفت مشتاشو پر برف کرد
دو تا سربازه که نزدیک شدن مالید تو صروتشون :-D
سربازا هم گرفتنش برف مالیش کردن
معنای واقعی خشونت نظامی رو اینجا فهمیدم :-D
**********
دستمو از پنجره گرفتم بیرون
دوتا دونه برف اومد رو دستم
خوردم
خیلی هم حال داد
**********
اگر بیخانمان ها نبودن دعا میکردم که حالا حالاها بباره
ایشالا این سرما و برف برای همه فقط لذت داشته باشه
یه روزی
این روزا که مسلما اینجوری نیست