اولین روزی بود که داخل پادگان فاصله در تا اداره مهندسی رو با لبخند میرفتم

به لطف برف های دوست داشتنی و قشنگ


**********


داداشم رفته بود راهیان نور ، ریلشون یخ زد گیر کردن

پیام صوتی فرستاده به خبرگزاری فارس ، با حالت جیغ و داد که ما تو برف گیر کردیم نیاز به پشتیبانی داریم به حاجی بگید نخودا رو بریزن

جو راهیان نور گرفته بودش :-D


**********


سروانه داشت میرفت

خیلی شیک دولا شد رو زمین جفت مشتاشو پر برف کرد

دو تا سربازه که نزدیک شدن مالید تو صروتشون :-D

سربازا هم گرفتنش برف مالیش کردن

معنای واقعی خشونت نظامی رو اینجا فهمیدم :-D


**********


دستمو از پنجره گرفتم بیرون

دوتا دونه برف اومد رو دستم

خوردم

خیلی هم حال داد


**********


اگر بیخانمان ها نبودن دعا میکردم که حالا حالاها بباره

ایشالا این سرما و برف برای همه فقط لذت داشته باشه

یه روزی

این روزا که مسلما اینجوری نیست