زنگ نزنید اقا
زنگ نزدید سر جدتون
پیام واتس اپ
یا ته تهش اس ام اس دیگه
اقا زنگ در هیچ شرایطی چیز خوبی نیست
ادم توی کلاسی لایوی چیزی باشه
ادم پشت فرمون باشه
ادم خواب باشه
هرچی...
نکنید اقا
زنگ نزنید اقا
زنگ نزدید سر جدتون
پیام واتس اپ
یا ته تهش اس ام اس دیگه
اقا زنگ در هیچ شرایطی چیز خوبی نیست
ادم توی کلاسی لایوی چیزی باشه
ادم پشت فرمون باشه
ادم خواب باشه
هرچی...
نکنید اقا
یه زمانی برنامه میریختم و سعی میکردم پایبند بمونم
اگر نمیموندم بهم میریختم
کارا بهم میریخت
زندگیم عقب میافتاد
به مرور زمان با واقعیتش روبه رو شدم
الان برنامه میریزم
و همیشه چیش فرضم اینه که قراره کامل اجرا نشه
درواقع برنامه ریخته میشه که مسیر کلی مشخص بشه
نه اینکه جز به جز اجرا بشه
این واقعیت برنامه ریزی، حداقل توی زندگی شخصی منه
قبلا من محتواهای سایت ها رو سفارش میدادم
اول اولش، میومدم توی عنوان ها مثلا مینوشتم " x راه درمان گلودرد"
نمیدونم واقعا، نویسنده هامون متوجه نمیشدن، خودشون رو میزدن به اون راه یا چی
ولی بعضی هاشون میگفتن این x یعنی چی؟!؟!؟!؟!؟
این x اسم رمزه! خوب مسخره x جای خالیه یه عدده دیگه
یعنی خودتون هر چند راه درمان گلو درد پیدا کردید بذارید جاش دیگه!
این خیلی ساده و پیش فرض و عمومیه واقعا
بعد شروع کردیم عدد میذاشتیم که دوستان بفهمن اقا ما در اون قسمت عدد میخوایم
مثلا میگفتیم "12 راه درمان گلودرد"
البته که بعدش هم یه عده از دوستان میگفتن ما 12 راه پیدا نکردیم، میگفتیم عیب نداره هرچندتا پیدا کردی بنویس
حالا چی شده؟
حالا بعد از بیش از 1 سال که این فرایند از دست من خارج شده، کاشف به عمل اومده که دوستان موقع سفارش توی عنوان مطلب مینویسم 11 روش درمان گلودرد
بعد نویسنده میره کلا 3 روش پیدا میکنه و مینویسه
و مطلب همینطوری منتشر میشه!!!!!!!
توی عنوان نوشته 11 (متنی که موقع سفارش محتوا نوشته شده)
توی مطلب 3 روش مینویسن
خلاصه که این داستان مسخره و ساده و پیش پا افتاده و از سر بی اهمیتی به کار، رسید به اینجا که فکر کنم چقدر اتفاقات اینطوری روز مره میافته
چطوری میشه جلوش رو گرفت
دائم حواسه ادم به دلیل همه چیز بخواد باشه که عملا نشدنیه، انرژی زیاد و زمان زیاد و ...
به نظرم یک سری trigger باید تعریف کنیم
مثلا بگیم اقا این قضیه عنوان همینطوری باشه تا زمانی که فرد سفارش دهنده محتوا عوض شد، بهش توضیح بدیم و بعد تحویل بدیم
بعد این تریگر ها رو هر یه ماه یه بار مثلا بررسی کنیم
این تنها راه عملی بود که به ذهنم رسید براش
مینویسم بمونه شاید یه روز به دردم خورد
نوشته بود:
آمد اما در نگاهش ان نوازش ها نبود...
همونطور که مطلع هستید 16 سالم نیست، در هیچ وضعیت هورمونی خاصی هم به سر نمیرم، درگیر مشکل عاطفی خاصی هم نیستم
ولی رخنه کرد لامصب
رخنه ها
خودمونی تر بخوام بگم رفت لای درز و دورز های احساسی و غیراحساسیم
چرا اخه؟
چرا باید این جمله، این مصرع یا هر چیز دیگه ای که هست اینقدر ادم رو منقلب کنه؟
نمیدونم تجربه کار توی روزهای تعطیل رو دارید یا نه...
بذار یه جور دیگه شروع کنم...
دیدید میگن صبح زود پاشید کاراتون رو بنید خیلی خوبه؟
مثلا 4 -5 صبح پاشید؟
تجربه اش رو داشتید؟
یه تایم ساکت، با کمترین ترافیک، کمترین پیام، کمترین زنگ و ...
خیلی کارایی ادم بالاتر و بهتر میشه
حالا روز تعطیل تقریبا کلش اینطوریه!!!
یعنی تمام روز کمترین زنگ و تماس و پیام و ... رو داری
و واقعا کار کردن توی روز تعطیل تصمیم هوشمندانه ای هست
ظاهرا در عوضش در روزهای غیر تعطیل باید به استراحت و تفریح رسید
ظاهرا البته
ظاهرا میگم چون شک دارم واقعا اونقدری که میگن ادم نیاز به استراحت و تفریح داره؟!
یا این صرفا خواسته های ته دل ادمهای تنبلی بوده که تونستن تریبونی برسن یا کتابی بنویسن؟!
ولی اونایی که کم حرفن به نظرم ده هیچ جلون
بابا این سکوت لعنتی عالیه
البته اگر به موقعش بتونی درست حرف بزنی عالی ترم میشه
اقا سکوت کن
بی دلیل حرف نزن
فک کن بابت هر یه کلمه قراره ده هزار تومن بدی
چقدر مختصر مفید حرف میزنی؟ چقدر احتیاط میکنی تو صحبت؟
اگر به این مشورت خودم گوش بدم واقعا تاثیراتش در زندگیم به شکل عجیبی نمایان میشه
توی پست قبلی گفتم به هرکی نزدیک ترم باهاش عملا بدتر رفتار میکنم
بعد یه مرور کردم دیدم من با خودم از بقیه هم بدتر رفتار میکنم
مثلا اگر شمای نوعی نزدیک ترین فرد تو زندگی من باشی و یه صندلی خالی باشه توی مترو، من اسرار میکنم که کف زمین نشینی
بشین رو صندلی خوب
ولی خودم حال ندارم برم همینجوری کف مترو تکیه میدم به در میشینم زمین
یا اگر شما خیلی به من نزدیک باشی احتمالا کیفی چیزی همراهت هست برات بذارم روی پاک که کفش خاکی نشه
ولی برای خودم همیشه کفش به ادازه خاک کردنه دو سه تا جنازه خاک هست
خلاصه که خدایا
کم خلق کن، با کیفیت خلق کن
باگ خلقت فقط اونجاش که با هرکی راحتترم، هرکی رو بیشتر دوست دارم و ... در نهایت و برایند رفتارهام، بیشتر اذیتش میکنم!!!!!
یعنی چون با طرف خیلی راحتم خیلی چیزا رو رعایت نمیکنم
وقتی به کسی خیلی نزدیک نیستم بیشتر زنگش میزنم چون میگم توقع داره دیگه
ولی وقتی ببهش زیادی نزدیکم یعنی چی این حرفا؟ توقع چی؟ تو همه چیز منی، نزدیک ترین منی...
مگه من به خودم زنگ میزنم؟ مگه من سراغ خودمو میگیرم؟ :-)) خنده داره اصلا
تویی هم که سراغت رو نمیگیرم یا کمتر میگیرم از همین بابته
یا مثلا احترام زیادتر رو من به شخصه به کسی میذارم که بیشتر باهاش رو در بایستی دارم
وقتی نزدیک شده بهم دیگه کره خر کوچولو منه دیگه :-)) دختر پسرم نداره
این لطف کره خر و ... رو من اصلا به کار نمیبرما
ولی حقیقتا لفظ هایی که به کار میبرم رو نمیتونم بگم پس فکر کنید همین کره خرو میگم بهتره اینطوری :-))
همین دیگه
باگ منه البته
باگ خلقت نیست
بنده ...... با این خلقیاتم با افراد نزدیک زندگیم
که قطعا باید درست بشه
کار سختیه
اخه نمیشه که
بابا من اون موقع از روی احساس یه چیزی گفتم
یا مثلا اون موقع یه دیتاهایی، مستنداتی چیزی داشتم بر اساس اون حرفی رو زدم
یعنی چی حالا نباید تغییرش بدم که چه خبره عوض کردن حرف کار درستی نیست؟ ادم نباید زیر حرفش بزنه؟
چه منطق چرتیه
صد البته که خودم طرف مقابل همچین عمل سخیفی باشم ناراحت میشما
ولی بازم حتی وقتی خودمو میذارم اونور قضیه، بازم نمیفهمم اونی که اینور قضیه اش باید چه گلی به سرش بماله اخه؟
متوجه نمیشم اقا
اینم لیست جذابیه
اینکه فکر کنی به کیا کمک کردی
اینم خودش یه نعمتیه بلاخره
یه دل خوشی مهم و بزرگیه
یه حس خیلی خوبه
معمولا موقع مرور خوشی ها میرم سراغ چیزایی که گرفتم، لطف هایی که بهم شده، چیزهایی که به دست اوردم و ...
فکر میکنم همه همینطور باشن
ولی یه چندباری به واسطه چندتا پیام که بهم داده شده بود، ذهنم رفت سمت چیزایی که دادم
کارهایی که برای دیگران کردم و ...
باورتون نمیشه چقدر حسش قشنگ و خوب بود
به دور از ذره ای حس طلبکاری یا غرور بیجا و ...
همه چیز به جا و خوب و دوست داشتنی
اینم حس خوبیه خلاصه
از دستش ندید
مفت و مجانی بشینید یه گوشه فکر کنید، مرور کنید، کیف کنید