دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

8/90: سرقت لپ تاپ...

اره دیگه

همین...

 

اپ تاپ رو گذاشتم توی صندوقو رفتم تو رستورانو در اومدم دیدم نیست

نکنید اقا

مثل من نکنید

بی احتیاطی نکنید

 

گرونیه

بیکاریه

بی عدالتیه

اختلاف طبقاتیه

سیستم پیشگیری و آموزشی صیحیحی نیست

 

مردم هی بیشتر و بیشتر میرن سمت این کارا

 

مثل من خوش خیالی رو با تنبلی ترکیب نکنید

مالتون رو محکم بچسبید که امنیتی (از این شکل) در کار نیست واقعیتش...

  • ۰ نظر
    • امین
    • جمعه ۳ تیر ۰۱

    7/90: و هم اکنون دندون

    سر صبحونه یه چیزی مثل سنگ احساس کردم توی دهنمه

    و بله، یه گوشه دندونم بود که با اجازه بزرگترا خرد شده بود ریخته بود

    و حالا منی رو دارید که از صبح دندون درد دارم ولی کار دارم نمیرسم رسیدگی کنم

     

    به زودی یه وقت دندون پزشکی و به امید خدا هرچیزی غیر از کشیدن دندون

  • ۰ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲ تیر ۰۱

    6/90: تا ایده ال خودم...

    تا ایده آل خودم قشنگ دو سه ماه فاصله دارم

    دلم میخواد بنویسم "ایشالا که بهش میرسم"

    یا "بریم بببینیم بهش میرسم یا نه"

     

    ولی از این عدم اعتماد به خودم متنفرم

     

    پس پیش به سوی ایده ال خودم

  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱ تیر ۰۱

    5/90: یاد این روزا بخیر...

    یاد روزایی که امینت جانی داشتیم...

    یاد روزهایی که جنگ نبود، یاد روزهایی که مریضی خاصی نبود

    یا روزهایی که عزیزایی که حداقل الان به بودنشون عادت داریم بودن

    یادش بخیر

     

    یادش بخیر دوستانی داشتم که براشون مینوشتم، بعضا حضوری میدیدیمشون و ...

    یادش بخیر دورهم جمع میشدیم و میگفتیم و میخندیدیم

     

    یاد وقتایی که میشستم توی کافه، تنها قهوه ای که میتونم ازش لذت ببرم (لته) رو میخوردم و وبلاگ نویسیم رو میکردم بخیر

    یاد روزایی که میدونستم از سرکار میرم خونه و سقفی بالای سرمه بخیر

     

    شاید...

    شایدی که به احتمال زیاد به وقوع میگیونده البته

    شاید، یه روز یاد این روزها رو بخیر کنم

    حداقل بخشیش رو

     

     

    و شککککککککککککککککککر که حتی شده به یه لحظه به یه روز به یه ثانیه همین الان قدر این خوبی های زندگیم رو دونستم

    و دم شما گرم که خوندی و یاد خوشی های همین الان زندگیت افتادی

    و دم من گرم که کمک کردم یادش بیافتی :-)

     

    اگر کار بدی میکردم احتمالا عذرخواهی میکردم

    حالا که کاری خوبی کردمم دمم گرم پس 

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۳۱ خرداد ۰۱

    4/90: یه کم فاصله ...

    فاصله افتاد توی روزنوشته ها و خوب این عادیه

    اما سعی کردم روال زندگیم رو حفظ کنم

     

    امروز و چهارشنبه دو روز بسیار سنگین من هستن و دارم سعی میکنم از سه شنبه کمک بگیرم یه کم بارش رو پخش کنم که له نشم

    جلسات زیاد وقت ادم رو خیلی میگیره

    ولی میدونید چی وااااااقعا بده؟

    این که این جلسات بد تبدیل هم نشن به مشتری

    این بدترش میکنه

    و در حال حاضر حال بازار + حال شخص من دست به دست هم دادن تا یه کم اوضاع نامساعد پیش بره

    اونی که من دلم میخواد نباشه حداقل

     

     

    طبق معمول 99% اوقات، راهکار کاملا مشخص و واضحه و نیازمند یک حرکت چند هفته ای برای حل و فصل کامل

    پیش بریم، به امید خدا...

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۳۰ خرداد ۰۱

    3/90: تجربه پلانک مستمر

    عجب ورزش عجیب و غریبیه انصافا

    عوضی کل عزت نفس و غرورت رو با خاک یکسال میکنه

    خیلی ساده و مسخره به نظر میاد

    ولی به 50 ثانیه نرسیده احساس میکنی جونت داره در میره

     

     

    هیچ کاری نمیکنیا؟ خیلی ساده خوابیدی رو زمین

    یه جوری لهت میکنه که ...

     

    توصیه اش میکنم شدیدا

    بحث اب کردن وزن و ... رو بذار کنار

    یه ورزشی که اول تا اخرش ازت 3 دقیقه وقت نمیگیره

    هیچ وسیله ای نمیخواد

    و به چندین بخش مختلف بدن فشار وارد میکنه

  • ۱ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲۶ خرداد ۰۱

    2/90 : هدف 420 دقیقه کار مفید

    میشه هفت ساعت

    اگر زمان هایی که توی خونه هستم 420 دقیقه کار مفید داشته باشم خیلی خوب میشه

     

    توی سر کار معمولا بالای 400 دقیقه است ولی خوب میدونی؟ خونه فرق داره دیگه

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۲۵ خرداد ۰۱

    90 روز نوشتن

    خوب این روز اولش

    1- دوباره میخوام این طرف رو که قبلا دو سه بار انجام داده بودم رو شروع کنم

    2- کاملا شخصی نویسی هست و هیچ فایده ای مطلقا برای خواننده نداره

    3- همه نوشته حداقل یک روز عقب تر از زندگیم هستن (یعنی مثلا الان که این منتشر میشه دیروز کارهاشو کردم - اینم مینویسم خودم یادم بمونه)

     

    روز اول:

    کارهای عقب افتاده به خاطر سفر هفته پیش، با تنبلی چند روز گذشته هی بدتر و بدتر شد

    امروز قصد یه کامبک خفن دارم

     

    تا اینجا روز خوب پیش رفتم واقعیتش

    عالی نه، ولی خوب پیش رفتم

     

    اینقد هم قبلا سیستم رو خوب جلو بردم که کمتر کاری توی دسته کارهای "فوری و مهم" داشته باشم (ماتریس ایزنهاور)

     

    امروز باید لیست کارهایی که این چند قت نوشتم رو صاف کنم

    فردا هم همینطور

    تا از چهارشنبه بتونم برم سراغ کارهای جلو جلو

    این در یکی از بدترین حالتاش هست البته

    وگرنه که امروز کلا کارهای عقب افتاده رو صاف میکنم

     

    بریم ببینیم چطور میشه

  • ۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۴ خرداد ۰۱

    کاش شروعش کنم...

    استفاده از تکنیک هایی مثل کانالیزه کردن تخلیه خشم...

    چقدر توی زندگی عادی میتونه کمک کننده باشه؟

     

    تو که میدونی ادما باید خشمشون رو کنترل کنن

    تو که میبینی در سطح کلان، با راه انداختن بحث های بی اهمیت مثل فم تریپ و نوید محمدزاده و ... چطور خشم مردم به صورت کنترل شده تخلیه میشه تا جای دیگه خودشو نشون نده

    چرا توی زندگی عادیت استفاده نمیکنی؟

    ادمای اطراف رو کنترل نمیکنی؟

     

    حتی سعی هم نکردم که ببینم خوب بلد نیستم که نمیکنم یا چی؟!

    میخوام شروعش کنم

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۳ خرداد ۰۱

    علاوه بر خودم...

    علاوه بر خودم،اطرافم کسانی رو دارم که احتمالا در بهترین روزهای زندگیشون هستن و به اندازه کافی ازش لذت نمیبرن

    و خودم رو مسئول بخشی از نارضایتی اونها و اونها رو مسئول بخشی از نارضایتی خودم میدونم

     

    حیفه جدا

    میبینم چطور هر لحظه به روزهای مریضی، دردسرهای بچه، دردسرهای کاری و ... نزدیک میشم

    و حیفم میاد که این روزها رو به اندازه کافی لذت نمیبرم

    سعیم رو میکنم اینطور نباشم

    جدا سعیم رو میکنم

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۷ خرداد ۰۱