دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

47/90: یار دبستانی من...

یهو یه اهنگی میره رو مخم

امروز یار دبستانی من ...

 

نشستم گوشه خونه کار میکنم یار دبستانی گوش میدم :-))

هرکی از جلو درمون رد بشه فکر میکنه میخوام انقلاب کنم

  • ۰ نظر
    • امین
    • جمعه ۱۴ مرداد ۰۱

    46/90: چک آپ کامل

    برای اولین بار (فکر کنم البته، تا اونجا که من یادم میاد اولین باره) دارم میرم چک آپ کامل

    دلیلش یکی از دوستان نزدیکم هست

     

    مشکلاتی داره که نمیدونیم فکریه، جسمیه چیه قضیه

     

    قبول کردم باهاش برم و منم یه ازمایشی بدم که این وسط ببینیم جسمی هست یا نه

    خوشحالم از این بابت

    به نظرم لازمه ادم گه گاهی ازمایش بده

    چه بسا رفتیم و دیدیم مشکلی هست و بشه هرچه زودتر جلوشو گرفت

  • ۱ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱۲ مرداد ۰۱

    45/90: نیمه اول

    نصف این راه 90 محتوایی رو هم رفتم

    حس خوبی داره روزمره نوشتن

    یه وقتایی که هچی نداری بنویسی حتی...

     

    همین که ذهنت میگرده دنبال یه مسئله ای که حدددددددددداقل ممکن ارزش بیان کردن رو داشته باشه

     

    بریم واسه نیمه دوم

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۱ مرداد ۰۱

    44/90: جلسات انلاین

    دیگه جدا درک نمیکنم جلسه حضوری رو

    هییییییییییچ چیزی بیشتر از جلسه انلاین نداره

    لااقل توی کار ما که اینطوریه

     

    در دو سناریو مشابه، کارفرما یک بار من رو و یک بار خودش رو سر پافشاری به جلسه حضوری سرکار گذاشته

     

    یکی گیر داده جلسه من حضوری باشه، اومده اینجا از اول تا اخر صفحه من رو داره نگاه میکنه

    خوب میشستی خونه ات، اسکرین شیر میکردم، صفحه ام رو نگاه میکردی

     

    یکی دیگه گیر داده جلسه حضوری بیا پیشم

    رفتم اونجا  دقیقه بهش توضیح دادم مراحل چیه و هزینه چقدر میشه

    خوب اینو صوتم میشد داد حتی!

    جلسه انلاین که چه بهتر

     

    الان که چی من رو نزدیک یک ساعت توی ترافیک نگه داشتی توی این گرما؟!

     

    دیگه یه چیزایی گند سنتی بازی رو در اوردنه

    بابا وا بده

    انلاین بهتره به قرآن

  • ۲ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۱۰ مرداد ۰۱

    43/90: بدرفتاری حساب شده

    یه سری وقتا با یه سری ادما جدا دلم میخوواد بدرفتاری کنم

    ناراحتی ادما به شدت ناراحتم میکنه

     

    ولی خوب فکر میکنم مجبورم

    یا بدرفتاری

    یا حداقل کم کردن خوش رفتاری

     

    واقعا واقعا واقعا حد و حسابش از دستشون در میاره!

    جدا تغییر رفتارهاشون رو میبینی

    یعنی واقعا رفتار خوب بی حد و اندازه یه سری یا شایدم همه ادما رو از خودشون بی خود میکنه

     

    ولی بین بدرفتاری، یا کم کردن خوش رفتاری، انتخابم معمولا کم کردن خوش رفتاری هست

    این دفعه هم همین کارو میکنم

    ولی احتمالا در اینده سراغ بد رفتاری با حساب و کتابم میره

     

    قضیه با حساب و کتابش هم اینه که قبلش دو دوتا چهارتام رو میکنم

    که مثلا فلانی ممکنه همچین عکس العملی داشته باشه، ناراحتیش رو این مدلی بروز بده یا هرچی...

    اره دیگه

    همین خلاصه

    من برم

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۹ مرداد ۰۱

    42/90: وسط میدون...

    اون موقع ها که همینجوری بازی بازی میکردم با فارکس، همه حدسا و ... درست بود

    حالا که اومدم با نسخه دمو تازه، نه با پول واقعی، دارم تمرین میکنم، ضرر ضرر ضرر :-))

     

    کلا همینه ها

    تا وقتی نیایی وسط بازی، یه به قول معروف تا پوستت رو وارد بازی نکنی واقعیت قضیه خودشو نشون نمیده

  • ۲ نظر
    • امین
    • شنبه ۸ مرداد ۰۱

    41/90: تست روانی

    به نظرم وقتی میخوان به کسی گواهی نامه بدن باید ازش تست بگیرن سر مسائل روانی

    آدمایی مثل من که ADHD دارن احتمالا، یا ندن بهشون یا سختگیرانه تر بدن

     

    بابا من دهنم سرویس میشه پشت ماشینا کلاج ترمز گاز کوفت زهر مار

    نمیدادن کسی هم نمیتونست به من گیر بده بشین پشت فرمون

     

  • ۳ نظر
    • امین
    • جمعه ۷ مرداد ۰۱

    40/90: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآّببببببببببببببببببب

    من باید دو زیست میشدم

    بابا من عاشق زندگی توی ابم

    یعنی وقتایی میشد قدیما قبل کرونا میرفتم استخر یه دفعه میدیدی 3 ساعت اون توام اخرشم به زور میومدم بیرون

    بعد این اب مسخره بازیه اصلا

    ویدیو مکزیک رفتن میا (یوتیوب) رو که دیدم دیگه واقعا از مغزم بیرون نمیره

    من اونجور چشمه، استخر یا هرچیز دیگه که هست میخوام

     

    مطططططططمئنم توی ایرانم هست

    و قطعا هم ارزونتر تموم میشه

    میافتم دنبالش و یه جای خوب قیمت مناسبش رو پیدا میکنم تا برای پاییزی وقتی که هوا هم یه کم مناسبتر شد برم

  • ۱ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱

    39/90: صبح زود

    مدت ها بود که صبح حدود ساعت 4 پا نشده بودم

    پاشم که دیگه نخوابم منظورمه

     

    و مجدد حس لذت بخشش رفت زیر دندونم

    کاش فاطمه هم از این قضیه لذت میبرد

    اینطوری که اون لذت نمیره، اگر من بخوام خودم کار خودمو بکنم، جفتمون اذیت میشیم

    من دوست دارم 4 صحب پاشم

    اون دوست داره 12 شب بخوابه (12 شب چون داره به من لطف میکنه البته وگرنه دیرتر)

     

    ولی جدا دارم بهش فکر میکنم

    سیستم خودمو داشته باشم

    زندگی مشترک رو یه کاریش میکنم...

     

    نمیدونم د وبه شکم هنوز

    ولی میدونم این صبح زود پاشدن که مدت ها تجربه طولانی مدتش رو داشتم، اینقدر لذت بخش و مفیده که ارزشش رو داره خیلی چیزا رو فداش کنم

  • ۲ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۵ مرداد ۰۱

    38/90: کنترل هزینه های زندگی

    همونطور که مطلع هستید:

    1- هزینه های زندگی سر سام اور بالا رفته

    2- درامد ها پایین اومده عملا برای ماهایی که کارمون ازاده (حداقل واسه صنف ما که اینطوریه)

    3- یه زمانی که اوضاع درامدی بهتر بود ما فکر زمستونمون نبودیم خیلی و بد عادت شدیم

     

    خلاصه که الان مجبور به کنترل هزینه ها شدیم

    دودوتا چهارتاهای ماه های پیش باعث شد به حال خودمون افسوس بخوریم که چه ادم های بی حساب کتابی هستیم

    همینجوری افتابه رو گرفتیم روی جیب مبارک و خودمون حواسمون نیست

     

    خلاصه که باید بالا در خونه بنویسیم " به شعب ابی‌طالب خوش اومدید"

    :-))

     

    نه حالا این که زیادی دیگه زیاده رویه

    ولی کلا وضعیت خیلی دوست داشتنی نیست مثل قبل

    و مجددا من دارم تمرکزم رو میبرم سمت لذت های بی خرج یا کم خرج

     

    خوب به شخصه لذت خوردن یه فلافل مشتی جلو باد کولر و کال اف دویتی بازی کردن برام خیلی خیلی زیاده

    سعی میکنم از این تفریحات بیشتر داشته باشم :-))

  • ۵ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲ مرداد ۰۱