دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

130

روز 130 نشده ولی 130 رو جلو جلو مینویسم


به وقت شام و لاتاری دو فیلمی بود که با این پیش فرض رفتم و دیدم که قراره فیلم های طرفدار نظام باشن

به وقت شام رو اگر میگی بین ایرانی ها خوب بود اوکی ، حله ، قابل درکه
ولی دیگه فیلمو گنده اش نکن
به وقت شام بین ایرانی ها خوب بود...
تموم شد
همون 4 از 10 با معیار تمام فیلم های دنیا 

(از این جا به بعد خوندنش به کسایی که فیلم عالی لاتاری رو ندیدن توصیه نمیشه چون داستان توش لو میره)
ولی لاتاری
ولی لاتاری...
10 از 10
لامصب ده از دههههههههههه
لعنتی تو قهرمان ساختی

حاج موسی ی بی منطق خشک مذهب ، یه جوری به دل ادم میشینه که نمیدونی چیکارش کنی
قراره اون دوست اطلاعاتیش باعث علاقه ما به وزارت اطلاعات بشه احتمالا ولی...
چه کنم که به عنوان یه ادم ناچارم که لاتاری رو دوست داشته باشم ، چون احساسات دارم
منه ضدانقلابه ، ضدولایت فقیه ، مخالف نظام ، طرفدار پر و پاقرص لاتاری و عاشق حاج موسی میشم
منی که با عقل و حدیث برعلیه این سیستم حرف میزنم

من پای لاتاری اشکم در اومد
نمیفهمیدم از شادی یا غمه یا چی

به وقت شام که رفتیم یک بار فقط صدای دست زدن هولدن رو به تنهایی توی یه صحنه ای که هیجان زده شده بود شنیدم
توی لاتاری 3 بار تو اخر فیلم کل سینما با هم دست زدن

به وقت شام فیلم خوبی بود
قشنگ بود
صحنه های جنگی خوبی داشت
موضوع جالب و به نظر من درستی رو دنبال میکرد
صد البته که جمهوری اسلامی 40 سال عمر داره و صده های زیادی ایران بدون جمهوری اسلامی امن و امان بوده
صده هایی که اقای خامنه ای توصیه میکنن به جای اونها به دوران های دیگر تاریخ بپردازیم
ولی به هر حال فعلا که این نظام هست و یه گل به سرمون زده اون هم امنیت که باز هم صد البته گل بزرگیه
وضعیتمون از عراق و سوریه بهتره
همین
حالا اینکه از 90 درصد دیگه کشورهای دنیا بدتره هم به نظر من یه حقیقتیه سر جای خودش
ولی به هر حال به وقت شام هم خیلی خوبی بود که کشش داده بودن 


ولی لاتاری
لعنتی لاتاری
من فقط دنبال صحنه اخرم که عکس داد زدن حاج موسی توی تلوزیون رو نشون میده
اونو بندازم پروفایل اینستام حداقل(پروفایل های تلگرامم کارین)


دیالوگ هم فقط دیالوگ حاج موسی:
«به امام هشتم قرار نبود اینجوری بشه»
همین حرف خودش صدتا معذرت خواهیه بابت وضعیت فعلی ، از طرف کسایی که جونوشون رو گذاشتن کف دستشون تا امروزه ما بهتر باشه ولی گول خوردن. 
اشتباهی نکردن ، ولی احساس گناه میکنن ، به جای عوام فریب های که فقط در زمان احساس خطر معذرت خواهی میکنن و اسمی از معذرت خواهی میبرن.

حرفی که من تا به حال هم از بابای شیمایی جبهه رفته ی خودم شنیدم
هم از سرهنگه شیمیایی ، بچه در راه جنگ (و طبق نظر بعضی دوستان "انقلاب") داده


حاج موسی دوست داشتنی ترین غیرمنطقی سینمای دنیاست
  • ۴ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۴ ارديبهشت ۹۷

    133

    یه زمانی روی برگه مینوشتم

    بعد نمیخواستم هیچ اثری از نوشته ام بمونه

    یه خودکار بر میداشتم اینقدر میکشیدم روی برگه تا یه مستطیل کاملا جوهری تشکیل بشه

    در حد یک کلمه

    بعد همه کلمات جمله هام رو توی همون قسمت تیره شده مینوشتم

    میشستم یهو کلی حرف میزدم اون تو


    الان یه همچیز چیزی از وبلاگم میخوام

    دلم میخواد بنویسم ولی حتی خودم نتونم بخونمش

    میخوام تفشون کنم بیرون این فکرارو

    حالم ازشون بهم میخوره

    حالم از مصوبین اینها هم بهم میخوره


    من ادم خوشحالیم کلا

    موفقم هستم به نوبه خودم

    پر تلاشم هستم

    خوش شانسی هم زیاد میارم

    سعی میکنم زیاد بخندم و زیاد هم میخندم

    معتاد به سریال های طنزم و روزی رو بدون خندیدن طی نمیکنم


    من...

    میدونی

    یه روز یه مطلب نوشتم و گفتم یادم باشه وقتی ناراحتم یادم بیارمش

    الان یادم اومد

    میگذره

    همه چی میگذره

    نمیتونم بگم همین الان تمومش میکنم

    مینتونم ولی نمیخوام ، نمیدونم چرا

     به هر حال باید بذارم زمانش بگذره


    دلم میخواد همه پست های اخیر رو پاک کنم

    دلم میخواد...

    دلم میخواد یه لحظه خفه شم و برم بخوابم

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۳ ارديبهشت ۹۷

    134

    از بچگیم از گروهی که خنده و جدی رو جابه جا میکنن متنفر بودم

    شوخی میکنی باهاش فاز جدی میگیره

    توی فاز جدی شوخی میکنه


    کلا خودش مهمه فقط

    تو هم هیچی

    الان دوست داره شوخی کنه هر هر هر

    الان دوست نداره همه جدی باشن


    همیشه یه مدت باهاشون کنار میام بعدش دیگه سعی میکنم شوخی رو باهاشون به حداقل برسونم 

    دور هم میشم زیاد شوخی نکنن


    شوخی میکنی بقیه هم باهات شوخی میکنم

    انسانیت داشته باش یه دقیقه فکر کن وقتی کسی باهات شوخی میکنه خودتو لوس میکنی جدی بازی در میاری اون حس بدی بهش دست میده


    در کمال ارامش و با رعایت حفظ اصل عصبانی نشدن میگم گه میخوری شوخی میکنی وقتی کسی باهات شوخی کنه ناراحت میشی

    حالا یه بار ناراحت شی اره

    چندبار چندبار فاز جدی میخوای بگیری شوخی نکن با کسی


  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲ ارديبهشت ۹۷

    135

    افسار گسیخته


    افسارگسیخته ذهن من است

    که گاهی ساده میطلبد گاهی کتابی


    افسار گسیخته ذهن من است که کنترل این بی جانه بیچاره را به عهده گرفته و میبرد آنجا که ...


    چی توی این سر لعنتی میگذره

    مستم انگار ، گاهی ، گاهی اوقات مست مستم 

    اکثرا صبحا که از خواب پا میشم


    من عجیب ترین ادمی هستم که دیده ام

    غیر قابل تحمل ترین گزینه ممکن

    به جز افرادی که دیوونه هستن یا مشکل عقلی دارن ، باقی افراد رو از خودم قابل تحمل تر میبینم

    من خوبم ، ولی تحملم واقعا سخته ، نظر شخصیمه



    ذهنم افسار گسیخته است

    در میره از دستم جدا ، یک زمانی شعر گفتم

    همینجوری سر یه کل کلی بود حرفی بود یه شعر دو بیتی گفتم

    دو سال تموم افسارش در رفت همینجوری شعر میگفتم ، وبلاگ زده بودم برای شعرام

    یعنی در رفته بود همینجوری ول میداد شعرارو ، مخم جر خورد یه مدت


    الانم یه دفعه ول میشه میره برای خودش

    میخواد بنویسه ، نمیذارم بنویسه اذیتم میکنه

    هی انگار مغزم میخاره


    افسارگسیخته

    گاهی اوقاتم دلم میخواد همینجوری یه چیزو بنویسم

    مثل همین افسارگسیخته

    در عین اینکه به شدت از انزوا بدم میاد به شدت اعمال و رفتارم انزوا طلب هست

    یعنی رقتارم کاملا میطلبه برم توی یه غار زندگی کنم دور از همه انسانها

    هیچ تولید مثلی هم نکنم که نسلم منقرض شه تموم شه بره پی کارش


    یه سری دیوونه ها هم هستن در طول تاریخ...

    شما میتونی بری بخونی

    خیلی طبیعی بودن اینا ، به ظاهر سالم بودن ولی افسارگسیخته که میشدن لو میرفتن

    شایدم خیلی از دیوونه ها هم بودن که کنترل کردن تا مردن و کسی نفهمیده

    برای همین فکر میکنیم تعداد دیوونه های این مدلی کم بوده


    من میخوام بنویسم 

    منه افسارگسیخته مینویسم

    خوابم میاد ، کار دارم ، خسته هم هستم حتی

    ولی میخوام بیدار بمونم بنویسم

    میبینی از بیرون میایی ، جورابت رو در میاری جای کشش رو هی میخارونی؟

    دردم میگیره ها ولی میخارونی این لعنتی دوست داشتنی رو

    درد لذت بخش ، قسمت مازوخیسم مغزمون

    الان بد میخاره اقا بد


    یه ذره اروم شده

    ول کنم یا بازم بخارونمش نمیدونم

    صد دفه گفتم منو نخونید من چرت مینویسم باز وقت میذاری

    نکن دیگه



  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۱ ارديبهشت ۹۷