دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

81/90: همه کارهای سئو

حالا امروز روز همه کارای سئو هست

پروژه ها، مشاوره ها، همایش و ...

کلا امروز مخصوصا چون دفترم میخوام بچسبم به کارهای دفتر

 

خیلی ایده آل برام که هر چیزی رو بتونم یه روز مخصوص براش بذارم کنار ولی خوب در عمل نمیشه

حالا در همین حد کوچولو که میشه بذار انجامش بدم لذت ببرم

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۱ شهریور ۰۱

    80/90: روز مطالعه

    امشب کلاس فارکس دارم و جمعه که جلسه قبلی کلاس بود به طرف گفتم همه چیزایی که دادی رو تا یکشنبه میخونم

    ولی نخوندم

    در نتیجه امروز در کنار ضبط ویدیوهای فراوان، مطالعه فراوان هم نیاز دارم تا شب ضایع نشم

     

    کلاس خیلی کند پیش رفته بود ولی خداروشکر الان خیلی بهتر شده به نظرم و دارم کم کم ازش یه استفاده های ریزی میکنم

    لازم به ذکره هنوز 1 ریال سود نداشته و فقط پاش هزینه کردم ولی خوب بهش ایمان دارم

    مسیرش یه جورایی شبیه همین مسیر سئویی هست که سالهاست داره زندگیم رو تامین میکنه

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۰ شهریور ۰۱

    79/90: کادو روز

    یه فکری به سرم زد

    سایتش هم زدم

    محتواهاشم یه سرشیو سفارش دادم

    قشنگ 7% کارو مثلا پیش رفتم

    بعد شل کردم

    چرا مرد؟ چته؟

     

    امروز اگر قرار خدا بخواد میشینم پاش

    حیفه جدا

    مطمئنم یه روزی از انجامش به شدت به خودم افتخار خواهم کرد

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۱۹ شهریور ۰۱

    78/90: همه چیز خرابه چرا؟

    دیشب ضبط ماشین رو زدیم دیدیم روشن نمیشه...

    امروز نشسته بودم یهو کولر یه صدایی داد و دیگه کار نکرد

    خودمم دندونم داغونه

     

    احساس میکنم نسخه رایگان زندگیم تموم شده و از اینجا به بعد باید پول بدم تا مثل ادم بتونم زندگی کنم

  • ۱ نظر
    • امین
    • جمعه ۱۸ شهریور ۰۱

    77/90: استاد

    استاد دانشگاهمون بعد حدود 5-6 سال که ندیده بودمش و بیشتر اینستاگرام و یکی دو بار تماس و ... داشتیم دعوتم کرد خونه اشون

    گفت دارم میرم از ایران بیا همو ببینیم

    همو دیدیم

    و به معنا واقعی از نظر من 5 دقیقه صحبت کردیم ولی بیش از یک ساعت گذشت...

     

    از اول تا اخر حرفش هم رفتن بود

    میگفت برو

    من هم سن تو بودم راحتتر بود برام

    اشتباه کردم

    گفتم مامانم سختشه (دقیقا یکی از دلایل اصلی من) گفتم اینجا پول خوب در بیاریم بهتر میشه زندگی کرد (دلیل دوم من :-)) ) و ...

    خیلی حل داده شدم واسه رفتن

     

    اون بنده خدا یه چیزی میدونست میگفت "اساتید" در دانشگاه ها دانشجوها رو دعوت به رفتن نکنن

    میدونست چقدر این کار زیاد و البته از سر دلسوزی انجام میشه

    و خوب وقتی حرفی از دل بر میاد بر دل میشینه...

  • ۲ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۱۷ شهریور ۰۱

    76/90: همایش بعدی...

    برنامه همایش بعدی رو دارم میچینم و کاراشو میکنم

    این دفعه خیریه نیست

    میخوام ببینم سودش چطور خواهد بود

    دفعه پیش راضی کننده بود

    اگر همینطور پیش بره احتمالا ماهی یکی با یک موضوع خیلی جذاب میذارم که در کنار دوره سئو این رو هم پیش ببرم

    بریم ببینیم چطور پیش میره

  • ۱ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱۶ شهریور ۰۱

    75/90: مرگ بر امریکا

    سری قبل هدف گذاری مالیم پنجاه میلیون تومن بود

    ماهانه نه

    کلا 

    کلا یه 50 میلیون داشته باشم ببینم چه شکلیه

     

    اول اولش که این هدف رو گذاشتم دلار هزار تومن بود و منم گفتم 50 هزار دلار که میشه 50 میلیون تومن

    ناگهان شد 3 هزار تومن و بعدم که یهو تخت گاز رفت تا نزدیکای 30

    بعد که رسیده بود حدود 10 هزار تومن من 50 تومن رو جمع کرده بودم که دیگه اون موقع 5 هزار دلارم نمیشد

    بماند که بعدش کمترم شد

    من به 50 میلیون رسیدما! ولی 50 هزار دلار به من نرسید

    خاک برسرشون با این دلارشون هی میره بالا...

     

    باری به هر جهت...

     

    این بارو دلاری هدفم رو تعیین کردم

    هر روز دعا میکنم امپراطوری امریکا سر این برنامه ریزی من سقوط نکنه

    جمهوری اسلامی رو که نابود کردم

    پیش به سود نابودی امریکا :-D

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۱۵ شهریور ۰۱

    74/90: وقتی خسته شدی نمیر، استراحت کن!

    همون شنبه مطمئن بودم این هفته هفته پرباری خواهد بود

    حتی نوشتم

    ولی منتشر نکردم

    گفتم بذار بره جلو مطمئن بشم بعد...

     

    حالا نکته بعدیش چیه؟

    برای اینکه درصد احتمال پربار بودن هفته رو افزایش بدم، از جمعه عصر شروع کردمش!

     

    اینو من خیلی وقته یاد گرفتم:

     

    1- اگر میخوای کاری کنی به معنی واقعی کلمه همیییییییییییین الان یه کاری براش بکن حداقل و برنامه انجام کاملش رو هم هرچه سریعتر بچین

    بی خودی عقب ننداز

    شنبه بشه، ساعت کوفت بشه، شر و وری که دارم میبینم تموم بشه بعد ...

     

    2- همیشه یه کم قبل از برنامه ریزیت شروع کن 

    هم حست بهتره

    هم اگر مشکلی پیش بیاد عقب نمیافتی و بازم طبق برنامه پیش میمونی

     

    3- همیشه منتظر باش گند بخوره توی برنامه ات

    یعنی ناراحت نشو

    جمعش کن

    تغییر بده برنامه رو، اصلاحش کن

     

    به قول یه بنده خدایی

    وقتی خسته شدی نمیر، استراحت کن!

  • ۱ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۱۴ شهریور ۰۱

    73/90: برنامه این ماه...

    این ماه مجددا همایش دیگه ای داریم که اینبار به جای استرس مشکل در برگزاری، به فکر خفنتر برگزار کردنشم

    البته که ادم وقتی خیالش از یه جا راحت میشه، از همونجا ضربه میخوره :-)))

     

    میگم که اگر ترکید بگم من این روزا رو پیش بینی میکردم :-))

     

    خلاصه که این ماه این قضیه رو داریم

    یه داستانی هم ماه هاست بهش فکر میکنم برای فروش بیشتر جلسات مشاوره

    اونم میخوام استارت کنم

     

    و یه فکری هم برای فروش بیشتر دوره رو حدود 3 ماهه دارم که اونم این ماه لانچ میشه

     

    خلاصه که بلافاصله بعد از پست دیروز که پر از غر از وضعیت مملکت بود، رفتم سراغ راه های فرار به جای غر زدن

    بریم ببینیم میشه به امید خدا

    با کار زیاد

    تلاش فراوان

    ایده های ناب

    عرق جبین

    کمک تمامی مقدسات ادیان ابراهیمی

    و قص علی هذا...

    موفق به میشیم وضعیت فعلی رو حفففففففففففففظ کنیم یا خیر مجبور به عقب نشینی هستیم...

     

    حالا دور از واقع نگری! یه درصد امکان رشد هم هست بلاخره

    ادم به امید زنده است دیگه

    چه میشه کرد

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۳ شهریور ۰۱

    72/90: این روزهای بازار...

    از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون...

    وضعیت بازار در شش ماهه دوم سال برای من جدیده

    خاصه

    صد البته که از بد بودن

     

    من همیشه پیش فرضم در این شرایط اینه که لابد من توقعم بالا رفته

    ولی با عدد و ارقام هم بدتر شده

     

    یعنی درامد کمتر، خرج ها بیشتر

    بیشتر که چه عرض کنم...

    نه 20-30% بیشتر که خوب خیلیه همینم

    بلکه 150-200% بیشتر!!!!

    عجیب و غریب

    سفر تعطیل، گردش و تفریح بیرون حداقل، خرید برای خونه خیلی با دست و پا لرزیدن و در اخر هم...

     

    طی حدود 5-6 سال کار کردن فریلنسری و بعدم تشکیل تیم و ...

    الان در وضعیتی هستم که اگر بخوام بتونم از پس گرونی ها بر بیام و راحت مثل قبل و حتی بهتر زندگی کنم

    ولی نگرانم که از این هم گرون تر بشه

    نگرانم که ... مطمئنم قراره بشه

     

    پس مجبورم سرمایه گذاری و کار و ... رو تقریبا مثل 5 سال پیش دو دستی بچسبم که عقب نرم

    که عقب نرم

    که عقب نرم

     

    چقدر سوزش داره این

    ادمیزاد باید تلاش کنه که جلو بره

    نه عقب نره

    به خاطر اشتباه دیگران...

     

    بگذریم

    غیر بی جا نزنیم

    وضعیت اینطوریه

    و من عصبانی نیستم، ناراحتم

    نه زیاد

    یه کوچولو اون ته دلم انگار دلم میسوزه که از جایی دارم میخورم که خودم انتخابش نکردم

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۱۲ شهریور ۰۱