برای منی که همیشه دنبال ابنم که کارها رو سیستمی کنم، هر از چندگاهی یه دوره خیلی بد به وجود میاد

 

ببین

من دنبال اینم ببینم چطوری میتونم یک کاری که میکنم رو ( تریجحا چک لیست کنم و) بدم یکی دیگه انجام بده

تا خودم کار متفاوتی رو انجام بدم که به رشد بیشتر و سود بیشتر و ... کمک کنه

 

حالا هم من یه سری کارها رو برون سپاری کردم و منظم شده

الان وقت خالی دارم به کارهای بیشتر برای توسعه کار برسم

اما...

 

اما مشکل توی این مدت اینه که سراغ کار جدید رفتن به شدت ادم رو گیج میکنه

خستگیش بیشتر از حالت معمول هست

کارهای ساده و پیش پا افتاده اش چند ده برابر یه کار مهم و پر بازده که بهش مسلطی زمان میگیره

و وقتی ساعت ها زمان میذاری و میبینی چه کار کم ارزش و کوچیک و ساده ای رو این همه وقت گذاشتی، خستگیش به جونت میمونه

 

ولی خوب همینه که هست

هرکاری همینه

شروعش همینه

تا رسیدن به تسلط باید این راه رو بری

همینه که هست

 

ولی خوب اگر راه فرار داشته باشی، مثلا اینکه بشینی فیلم ببینی...

فقط این دوره هی طولانی تر و طولانی تر میشه

 

امیدوارم بتونم بهتر از قبل کنترلش کنم