تا اونجایی که من میدونم انگل، موجودیه که از میزبانش تغذیه میکنه

هیچ سودی نداره

فقط میخوره

 

من توی دوران دوم کرختی، با انگل مواجهم

انگل اعصاب

از ارامشم، از قدرت ذهنم، از خلاقیتم میخوره

 

 

در اروم ترین لحظه های من وارد میشه و کاملا مشخص با نیت قبلی و از سر آزادی وقت و بی دردی، ارامش من رو بهم میریزه

ارامشی که به تنهایی به دستم میارم

ارامشی که برای به دست اوردنش تلاش میکنم

 

انگلی که میشینه روی مغرم و تمرکز کارم رو میگیره

نمیذاره حتی درست کار کنن

درست فکر کنم

درست...

 

نمیذاره درست زندگی کنم