در ادامه پست قبل

فکر میکنم حدود 6 سال از دوران کرختی قبلیم گذشته باشه

اون توقف بزرگی که چندین سال زندگیم رو مختل کرد

 

مختل که نه

ولی برد تو بیراهه

ذهنم، هدفم، انرژیم...

هرز میرفت

 

خودمو پیدا کردم

جمع و جور کردم

افتادم توی مسیر

با هر تصمیم درست و غلطی که بود، با یه سرعتی که امروز میتونم بهش افتخار کنم رشد کردم

 

حتی دوران سربازی، دوران کرختی نبود

اتفاقا اصل جوش زدنم سر این بود که بابا الان زمان رشد منه ولم کنید بذارید برم به کار و زندگیم برسم به جای این دلقک بازیا

 

و حالا تقریبا مطمئنم که برای بار دوم وارد دوران کرختی زندگیم شدم

مطمئنا مثل سری قبل نخواهد بود

نه که بدتر باشه

نه که بهتر باشه

 

صرفا مثل قبل نیست

صرفا متفاوته

ولی قطعا به سبک خودش بد خواهد بود

 

مثل یه امتحان سخت میمونه

نه با بیخیالی طی کردن درست میشه

نه با اه و ناله

 

باید درسی که توشه رو یاد بگیری

امتحان رو بدی و قبول بشی و رد بشی

همین و بس

 

توی این راه هم مثل جوجه ای که از تخم در میاد، باید دهنت سرویس بشه

راهش همینه

مدلش همینه

همینه که هست

 

نمیخوام دورانش کوتاه باشه

نمیخواد زودتر تموم بشه

نمیخوام سختیش کمتر باشه

 

فقط میخوام که بتونم دووم بیارم (شاید به نظر اغراق امیز بیاد ولی خوب من که نمیدونم چی پیش رومه)

و با چیزای مهمی ازش بیرون بیارم

 

در عین تمام این صحبت ها

و با وجود سعی برای داشتن نگاه مثبت به این شرایط منفی

خدا لعنت کنه عاملین سیاه کردن این روزهام رو که میتونست در ادامه دوران رشد قبلی باشه

و خدا لعنت کنه من رو هرچی میکشم از اشتباهات خودمه و بس