اوس بشیر (اوس بشیر رو که خاطرتون هست؟ از دوستان معقول و پخته پادگان) پیام داد جهت حلالیت و ...
جمع کرد بره آلمان
خیلی خوشحالم براش
و به شدت این سفر رو برای خودم و شماهایی که دوست دارید برید هم آرزو میکنم

 

خبر رفتنش برام یه تلنگر خیلی خیلی محکم و قوی و پرصدا بود
همیشه آدمهایی که دائم فقط حرف رفتن رو میزنن برام مسخره و تا حدودی حال بهم زن بودن حتی
آدمهای ضعیف منفعل رویا پرداز حرف مفت زن
رفتن بشیر منو ترسوند که منم تبدیل بشم به یکیشون...

 

تصورم این نیست که اونور بهشته و اینور جهنم
ولی مطمینم اونور اوضاع «بهتره»
از هر جهت
اقتصادی، عدالت اجتماعی، آزادی های معقول، امید به آینده و...

 

شاید ایران هم یه روز روزای خوب رو به خودش ببینه
خیلی بعید میدونم
ولی شاید
مسلما اون روز اومدی نیست و آوردنی هست
من سعی میکنم سهم خودم رو ادا کنم
تا روزی که هستم (که شاید تمام عمرم باشه) سعی میکنم توی حوزه خودم خوب کار کنم و اون میخ نعل اسب رو درست بکوبم
ولی خوب همه چیز هم اون یک میخ نیست
من کار خودمو میکنم
اما فعلا که نتیجه جمعی و کلی رو نمی‌بینم
خیلی های دیگه هم خوب کار کردن و دارن هم میکنن
اونا هم اونجور که لایقش هستن، نتیجه ای نمیبینن به نظرم

صرفا امیدوارم که یه روز ببینیم