تقریبا شدم کارمند...

یک سری کارهای پایه ثابت

دلم خوشه که این کار کارمندی اگر رشدی رو داشته باشه واسه کس دیگه نیست، برای خودمه


سعی میکنم خودمو نجات بدم

سعی میکنم آزاد باشم


عادیِ البته

اولاش باید اینجوری باشه

اشتباه من، اشتباه محاسباتی بود

که فکر میکردم اولش یعنی سال اول

اولش یعنی تا وقتی که "من" بتونم این مجموعه رو از "خودم" بی نیاز کنم


من نه علمش رو دارم

نه تجربه اش رو


علمش رو دارم مطالعه میکنم تا یاد بگیرم

تجربه اش رو دارم زندگیم رو صرف (یا حروم) میکنم تا یاد بگیرم


البته که کمک دارم

از کمک هام استفاده میکنم