شروع بدی داشت

همین که پامو از مترو گذاشتم بیرون ، یه نفر با ریش بلند ، کله کچل و یک تتو جمجه روی گردنش بالای پله برقیا دیدم

یکی از افرادی بود که به دلیل افشای اطلاعات جغرافیایی در فضای عمومی به سراغ ما اومده بود

نمیدونستم قراره با این ادم خلافه وحشتناکه بی تربیت چیکار کنم (اینکه چرا بی ادب بودن روم نمیشه بگم :-( )

همین که داشتم فکر میکردم چ خاکی به سرم کنم با این اشتباه بزرگ زندگیم ، دیدم یه صدای ارومی میشنوم و یه دفعه جیغ های بلند هم شروع شد 


این تنها کسی نبود که نباید میومد و بنا به اشتباه بزرگ من اومده بود...

یک دختر به وضوح معتاد و یک پسر  به شدت کصافط هم اومده بودن و اون سمت بیرون در مترو تئاتر شهر داشتن خورشید و عارفه رو اذیت میکردن

خورشید گریه میکرد و کمک میخواست

عارفه هم جیغ میزد و کمک میخواست

ولی کسی جرات نداشت به این ادم های خطرناک نزدیک بشه

منتظر کمک بودم ، کسی که بتونم باهاش کمکش حداقل جرات کنم و به کمک خورشید برم

با طاها تماس گرفتم

طاها حتی به پارک هم نرسیده بود

چون فهمیده بودن ما دقیقا چه ساعتی و کجا داریم میریم گرفته بودنش و با اصابت ضربات متعدد چاقو هرچی دنبالش بود ازش گرفته بودن و اونو همونجا ولش کرده بودن...

در آخر درحالی که عارفه و خورشید با چشمانی گریان از دست افراد خفن خلاف کصافط به سمت خونشون پناه میبردن ، امید که کتک مفصلی از بقیه خورده بود به کمک طاها رفت و باقی روزش رو مجبور شد در بیمارستان بگذرونه و احتمالا همین قضیه براش پرونده قضایی بشه و دیگه از دانشگاهم بندازنش بیرون حتی

پری که از پایین پله ها صدای گریه و زاری مارو شنیده بود همون پایین قش کرده بود و به بیمارستان دیگه ای منتقل شده بود

(نکته ریز داستان اینه که اینقدر این دورهمی بد بود که حتی به یک بیمارستان با طاها هم منتقل نشدن)

من همونطور که گفتم روم نمیشه بگم چه چیزهایی دیدم و شنیدم

ولی فقط نگرانم که هنوز خبری از سارا نیست ...


*******


اعصاب منو خورد میکنید دیگه

خیلی هم خوب بود

من و طاها و امید و پری و سارا و عارفه و خورشید بودیم

خیلی هم کیف کردم به شخصه


عه عه عه

یا فاطمه زهرا و فندوق نیومدن که توقع داشتم بیان

ابولفضل هم نیومد که ظاهرا خواب تشریف داشتن

خوب جاتون خالی بود دیگه 

هولدنم که کلا ازاولشم گفت نمیاد و این چیزی از بی تربیت بودنش کم نمیکنه

حاج مهدیم که گفت کارداره ولی بازم قباحتش روز به روز داره بیشتر میشه


خداروشکر خوب بود

و ناراجتیم از نیامدگان هم سر اینه که اگر میومدن بیشتر خوش میگذشت

ایشالا که امروز براشون روز خوبی بوده باشه و دفعه دیگه هم بیان