به داداشم میگم ممکنه دوشنبه هفته اینده حاج مهدی هم بیاد و بشیم 5 نفر و کانتر بازی کنیم

براش توضیح دادم حاج مهدی روحانیه و ...

میگه یعنی واقعا اخونده؟ میگم اره دیگه چیه مگه

میگه اگه اخونده بعد چجوریه که بازی هم میکنه؟ :-D

میگم خوب منم میخواستم برم حوزه فرقی نمیکنه که اونم مثل من 

میگه تو اگه رفته بودی حوزه که الان نمیتونستی دیگه بازی کنی:-|

کلا تو مغزش نمیره به این راحتیا


بعد رفته داره فکر میکنه با خودش

اومده میگه فکر کن الان میاد ، ما خیلی مودب میگیم سلاما علیکم بفرمایید

بعد میبینیم یه پلاستیک هم دستشه میگیم حاج اقا چرا زحمت کشیدید ، حالا چی هست؟

از تو پاکت دو تا شیشه میاره میگه راستش من عرق سگی آوردم دور هم بخوریم :-D


این صحبتا برای دیروز بود

امروز اومدم میگه میخوام حاج مهدی که اومد بهش بگم کجا درس خوندی؟

بگه حوزه

بگم اونجا حوض نیست باغچه اس:-|

از نظر نمک مثل خودم بی نمکه بچه :-))


خلاصه که ظاهرا بیشتر از خود من ، داداشم منتظر اومدنه حاج مهدیه

بماند محمد که احتمالا منتظره حاج مهدی بیاد تا بلایی که سر منچ سرش اورد رو سر کانتر هم سرش بیاره :-D


حالا ببینیم میاد یا ناز میکنه برامون :-D