از 5 صبح بیدار شدم و سعی کردم هرچه سریعتر خودمو برسونم به بچه ها که دیر نرسم ، بدقول نشم

موفق شدم ، دیر نشد ، بد قول نشدم


جدا لذت بردم


جوج زدیم ، حرف زدیم ، مافیا زدیم ، همدیگه رو زدیم

با توپ البته

مدت ها بود وسطی بازی نکرده بودم و دلم تنگ شده بود که با حرکت های ژانگولری رقیبم رو تحقیر کنم

یه چند بار همچین کارایی کردم ، حال داد

یه چند بارم البته التماس طور خواستم که منو نزنن

گوش نکردن ، زدن ، نامردن :-D


حتی توی راه برگشت هم حرف زدیم

راستش توی ذهنم هی غر میزدم این راه برگشت طولانی رو با چی سر کنم

همه کلیپ های آموزشیمو حذفکرده بودم که رم گوشی خالی بشه

از طرفی نه بازی زیادی توی گوشی دارم ، نه ای بوک که نخونده باشم و دلم بخواد بخونم و نه نت توی مترو جواب میده

یکی از دوستان خداروشکر کار داشت و اومد و باعث شد در کسری از ثانیه مسیر طی بشه


کلاس رو بعد از چیتگر برگزار کردم

با یک دقیقه تاخیر

کلاس خوبی بود

بچه ها لذت بردن ، من لذت بردم ، راستش مهمتر از همه برام اینه که من لذت بردم

تجربه ثابت کرده وقتی من لذت میبرم یعنی همه لذت بردن

چون لذت بقیه یه جزء مهم برای اینه که منم لذت ببرم


شب برگشتم از کلاس ، همراهی نداشتم ، توی مترو از میدون ولیعصر خواستم برسم به چهارراه ولیعصر و خط عوض کنم

سرم گرم گوشی شد

رفتم راه اهن :-D

با مقداری پیاده روی و یه اتوبوس رسیدم خونه

حدود هشت شب ، خسته و کوفته



با پاها و ناخن هایی سیاه شده از خاک و زغال و منقل...

اومدم شام بخورم ، فلافل رو برداشتم  با نوشابه

نوشابه رو ریختم روی فرش

برای حفظ جان و آبرو ، روی نوشابه ها خوابیدم :-D

خوابیدم ، خوابیدم ، خوابیدم

نه صبح پاشدم

دیدم نوشابه ها خشک شدن به لطف خدا

ردی روی رو فرشی مونده که میشه از کنارش رد شد


دیروز ، نیم روز بود

نصفش رو توی کلاس و بودم و چیتگر

اما نصفش رو توی راه بودم و خواب


با  تشکر از خداها! (کروکودیل و خود خدا :-| ) عوامل چیز آور ، سیخ کن ، باد بزن ، حتی اون دوتا داد بزن (هولدن و ندا) ، مجلس گرم کن ، عکس گیر ، بازی کن ، بازی پیشنهاد ده ، گل گیر و گلده (رستاک و نماینده گنگ حجاب برتر) ، آن دو دوست و محافظ و مراقبم طاها و یا فاطمه زهرا که در لحاظات سخت پخش موزیک زنانه و لحظات سخت روشن کردن زغال بنده را همراهی کردن و باقی عوامل محترم