اواخر حضورم توی کلوب
شده بود مثل ایام عید توی بیان
خلوت شده بود
یه جوری بود
دوستایی که داشتشم باهاشون زندگی میکردم به معنای واقعی کلمه ، دیگه نبودن
نبودن و من نمیتونستم بهشون زنگ بزنم چون فقط توی کلوب دوست بودیم
نبودن و دستم بهشون نمیرسید
خیلی حس بدی بود
انگار از یه خواب خوب داشتن به زور می پروندنم
امروز یاد اون موقع های کلوب افتادم
هرچند الان به نظرم منطقیه و خوب این فضای مچازیه و اکثرا دوستی ها هم مجازیه
ولی هنوزم یاداوری خاطرات اون روزا حس بدی بهم میده
یه زندگی کردیم داخل کلوب...