وجدان خر مخواستم بنویسم

ولی انقدر گیر دادن هاش درد داره دیدم بیشتر به سان گاز سگ میماند به جان شما (وبلاگ خودمه میخوام از جون شماها مایه بذارم)


توی گیر بدی افتادم که از یه طرف دعا دعا میکنم بشه

از یه طرف دعا دعا میکنم نشه

گفتن بیا طرح بده برای ارتش

من برده عقیدتی سیاسیم و اونچا گفتن بیایید طرح فرهنگی برای اجرا در حوزه دیجیتال بدید و اینا

معلوم نیست تشویقشون برای طرح برتر چیه ولی ...


راستش زشته اصلا این حرفا رو زدن

یعنی چی تشویقیش چیه؟ وقتی من هنوز نمیدونم گناهه یا گناه نیست؟!

من هر طرحی که در حوزه فرهنگی برا اجرا در فضای انلاین بدم ، مسلما و مطئنا اینا برای تبلیغ ولایت فقیه ازش استفاده میکنن

و من نمیخوام که بکنن

هی خودم رو گول میزنم

شاید هم نکردن...

<مقداری فکر میکنم> ... داداش؟.... جان؟.... خودتی :-/ ... مرسی :-|... </فکر کردن رو متوقف میکنم>

(کسانی که طراحی سایت بلد باشن میدونن چرا از > و < استفاده کردن برای شروع و پایان)


خلاااااااااااصه

درگیرم / از حقیقتا در میرم و بر میگردم / دور خودم هی میگردم / دستمال میبندم به سر بیدردم / وایسا مثل اینکه صدام کردن / بهشون بگو مگه چیکار کردم؟ / این چی بود اوردن باره ما کردن / کار ما اصلا فرق داره حاجی / میخوای بیایی ایجا و قاطیه ما باشی؟ / باشه ولی میشی خیلی عصبی و لاشی / اینجوری داشی...


:-))) دارم فکر میکنم کسی که اینو میخونه اولش نمیدونه شعره (البته بیشتر شر و وره) چی فکر میکنه :-D

به عنوان یه فری استایل خوب بودا :-D


ولی نه انصافا درگیرم 

همون فعلا بهش فکر نکنم بهتره

اصلا ایشالا بگن نمیخواد این کارو بکنی

ولی گفتن شاید تشویقیش آزادی زودتر باشه

و باز هم من کار زشتی میکنم و به تشویقش فکر میکنم...



[ دلیل این که این متن رو نوشتم ، نوشته حاجی در مورد سربازی بود پس اگر حالتون به هم میخوره به من ربطی نداره]