شاید یه روزی که به عمر ما قد بده، این کتاب رو نوشتن و یه عده هم خوندن
شاید...
شاید یه روزی که به عمر ما قد بده، این کتاب رو نوشتن و یه عده هم خوندن
شاید...
هر روز نزدیکتر به ۴۰...
سنی که یه زمانی اخر زندگیم میدیدم
تا اون سن به تمام چیزهایی که از دنیا میخوام رسیده بودم
راستش
۳۲ هم برام سنی بود که توش دیگه دست از کار کردن میکشم و به علاقه ام میرسم
علاقه های کاری
مثل ساخت بازی و ...
و ۴۰ دیگه غرقه در رفاه و پول و ... ام
اما الان کجام؟
الان دارم علایق شخصی که توی کار فعلیم میگنجه رو پیاده میکنم!
یعنی به اون هدف ارزو یا هرچی اسمش رو بذاریم که ۳۲ بتونم کار رو ول کنم که نرسیدم
اون علاقه ام که در حوزه ساخت بازی بود رو اگر بخوام برم سراغش رسما از بخش بزرگی از کارم میمونم و حالا حالا ها هم نمیتونم به چشم درامد نگاه کنم پس مجبور شدم این نقطه مشترک رو بگیرم