دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

13/90: امید به اینده این روزا

یکی از چیزایی که این روزا منو از کرختی بیرون میاره همین امید به اینده جدیدمه

همین مسیر جدیدی کاری

 

از خدا و راحله که پنهون نیست از شما چه پنهون یه مدتی هست خیلی جدی تر از قبل فارکس رو دنبال میکنم

و دارم سئو رو کمرنگ میکنم توی زندگیم 

 

این خودش خروج از کرختیه

یه حرکت جدیده

و خودش کلی انرژی میده بهم

 

البته که توی همون سئو هم حرکت های جدیدی دارم میزنم ولی بازم هرکاریش کنی لعنتی افتاده رو کرختی و سفتی و مسخره بازی

اذیت میکنه از اینجا به بعد کار

 

نیاز به یه چیز جدید داشتم

یه امید جدید

و به نظرم به دستش اوردم

 

شما هم اگر توی کارتون به این حال رسیدید به این که یه کار جدید شروع کنید فکر کنید

  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۸ تیر ۰۱

    12/90: ماتریکس چهار

    من که خیلی لذت بردم

    این همه گفتن بده بده افتضاحه چرته

    جرات نمیکردم ببینم

     

    جدا چسبید

    جدا لذت برم

    قطعا به خوبی یک نبود مثلا ولی خوب بازم خیلی خوب بود

    کاش سریالش میکردن

    این همه نکته این همه نوستالوژی این همه ...

    حیف بود

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۷ تیر ۰۱

    11/90: جهنم ...

    جهنم ما همینجاست

    دروغ میگن او دنیاست...

     

    والا این چه هوایی

    اه اه اه اه

    من اگر یه کاره ای بودم، حق انتخاب حتی در زندگی شخصی رو از کسانی که به نظرشون این هوا خوبه میگرفتم

    شما قدرت تشخیص ندارید بابا

    چیه این اشغال خوبه

    هرچی پاییز خوبه و  زمسنون عشقه ...

    تابستون گنده و بهار تحملش سخت...

     

    تموم بشه راحت شیم

  • ۳ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۶ تیر ۰۱

    10/90: حالا که دارم شماره پخش میکنم...

    شماره علی سرتیپ رو برای خرید لپ تاپ استوک توی پست قبل گذاشتم

    بذار اینجا هم شماره بهار رایانه رو بذارم...

    توی حدود سه سالی که اونجا کار کردم یکی از چیزایی که ازش حرص میخوردم قیمت های بیش از حد پایینشون بود

    یادمه همون موقع قشنگ چند ساعت خود اقای وکیلی نشست پای لپ تاپ طرف و فایل های پایان نامه اش رو ریکاوری کرد و از طرف 50 هزار تومن گرفت!!!

    همون موقع ریگاوری بیرون 1.5 بود...

     

    اینم شماره بهار رایانه

    02188497000

  • ۱ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۵ تیر ۰۱

    9/90: لپ تاپ استوک

    لپ تاپ رو که دوستان زحمت کشیدن و دزدیدن، من نیاز داشتم خیلی سریع جایگزینش کارم

    وسیله کارمه

     

    سریعا دست به کار شدم و از طریق شماره ای که براتون میذارم یه لپ تاپ استوک خریدم

    با کانفیگ خیلی خوب و 12 میلیون تومن!

    اصلا فکر نمیکردم با این قیمت دلار 5 هزار تومنی (به یاد اون کلیپ رئیسی که میگفت خوب شد من رئیس جمهور نشدم دلار بشه 5 هزار تومن!) لپ تاپ این قیمتی پیدا کنم

    تا به حال بارها و بارها برای کسای مختلف از این علی اقا لپ تاپ گرفتیم و هربار هم شکر خدا راضی بودیم

    میذارم شاید به درد کسی خورد

     

    09122309704

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۴ تیر ۰۱

    8/90: سرقت لپ تاپ...

    اره دیگه

    همین...

     

    اپ تاپ رو گذاشتم توی صندوقو رفتم تو رستورانو در اومدم دیدم نیست

    نکنید اقا

    مثل من نکنید

    بی احتیاطی نکنید

     

    گرونیه

    بیکاریه

    بی عدالتیه

    اختلاف طبقاتیه

    سیستم پیشگیری و آموزشی صیحیحی نیست

     

    مردم هی بیشتر و بیشتر میرن سمت این کارا

     

    مثل من خوش خیالی رو با تنبلی ترکیب نکنید

    مالتون رو محکم بچسبید که امنیتی (از این شکل) در کار نیست واقعیتش...

  • ۰ نظر
    • امین
    • جمعه ۳ تیر ۰۱

    7/90: و هم اکنون دندون

    سر صبحونه یه چیزی مثل سنگ احساس کردم توی دهنمه

    و بله، یه گوشه دندونم بود که با اجازه بزرگترا خرد شده بود ریخته بود

    و حالا منی رو دارید که از صبح دندون درد دارم ولی کار دارم نمیرسم رسیدگی کنم

     

    به زودی یه وقت دندون پزشکی و به امید خدا هرچیزی غیر از کشیدن دندون

  • ۰ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲ تیر ۰۱

    6/90: تا ایده ال خودم...

    تا ایده آل خودم قشنگ دو سه ماه فاصله دارم

    دلم میخواد بنویسم "ایشالا که بهش میرسم"

    یا "بریم بببینیم بهش میرسم یا نه"

     

    ولی از این عدم اعتماد به خودم متنفرم

     

    پس پیش به سوی ایده ال خودم

  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۱ تیر ۰۱

    5/90: یاد این روزا بخیر...

    یاد روزایی که امینت جانی داشتیم...

    یاد روزهایی که جنگ نبود، یاد روزهایی که مریضی خاصی نبود

    یا روزهایی که عزیزایی که حداقل الان به بودنشون عادت داریم بودن

    یادش بخیر

     

    یادش بخیر دوستانی داشتم که براشون مینوشتم، بعضا حضوری میدیدیمشون و ...

    یادش بخیر دورهم جمع میشدیم و میگفتیم و میخندیدیم

     

    یاد وقتایی که میشستم توی کافه، تنها قهوه ای که میتونم ازش لذت ببرم (لته) رو میخوردم و وبلاگ نویسیم رو میکردم بخیر

    یاد روزایی که میدونستم از سرکار میرم خونه و سقفی بالای سرمه بخیر

     

    شاید...

    شایدی که به احتمال زیاد به وقوع میگیونده البته

    شاید، یه روز یاد این روزها رو بخیر کنم

    حداقل بخشیش رو

     

     

    و شککککککککککککککککککر که حتی شده به یه لحظه به یه روز به یه ثانیه همین الان قدر این خوبی های زندگیم رو دونستم

    و دم شما گرم که خوندی و یاد خوشی های همین الان زندگیت افتادی

    و دم من گرم که کمک کردم یادش بیافتی :-)

     

    اگر کار بدی میکردم احتمالا عذرخواهی میکردم

    حالا که کاری خوبی کردمم دمم گرم پس 

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۳۱ خرداد ۰۱

    4/90: یه کم فاصله ...

    فاصله افتاد توی روزنوشته ها و خوب این عادیه

    اما سعی کردم روال زندگیم رو حفظ کنم

     

    امروز و چهارشنبه دو روز بسیار سنگین من هستن و دارم سعی میکنم از سه شنبه کمک بگیرم یه کم بارش رو پخش کنم که له نشم

    جلسات زیاد وقت ادم رو خیلی میگیره

    ولی میدونید چی وااااااقعا بده؟

    این که این جلسات بد تبدیل هم نشن به مشتری

    این بدترش میکنه

    و در حال حاضر حال بازار + حال شخص من دست به دست هم دادن تا یه کم اوضاع نامساعد پیش بره

    اونی که من دلم میخواد نباشه حداقل

     

     

    طبق معمول 99% اوقات، راهکار کاملا مشخص و واضحه و نیازمند یک حرکت چند هفته ای برای حل و فصل کامل

    پیش بریم، به امید خدا...

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۳۰ خرداد ۰۱