دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی

یک دفترچه مجازی برای یادداشت روزمرگی ها ، خاطرات ، تفکرات ، نظرات شخصی و ...

33/90: همایش +100 نفری

یکی از تارگت های تابستونم این بود که یک همایش بالای 100 نفری برگزار کنم و تا اینجا نقدا موضوعش و سالن همایشش اوکی شده

اواخر مرداد قرار هست برگزار بشه و این اولین همایش این مدلی منه

البته قبلا همایش گذاشتم ولی خوب هم کوچیکتر بود هم جاش معمولی تر بود هم موضوعش متفاوت بود و ...

 

این کلا سیستمش متفاوت هست

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۸ تیر ۰۱

    32/90: روز پربار

    توی چند وقت گذشته چند روز پربار داشتم واقعا

    یک بارش دقیقا هر اونچه که فکرش رو میکردم رو انجام دادم

     

    یعنی حتی جزئیاتی مثل ورزش و ... رو هم انجام دادم و خوب خیلی لذت بخشه وقتی بهش نگاه میکنی

    توی خود روز اینکه بارها و بارها باید به خاطر تصمیمات کوچیکی که توی کوتاه مدت هیچ نتیجه ای هم ندارن، تنبلی و تفریح و استراحتت رو خراب کنی خیلی زور داره

    ولی خوب بعدش باحاله نگاه کردن بهش

    حس موفقیتش

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۷ تیر ۰۱

    31/90: همچنان در انتظار ...

    در انتظار اون روزی هستم که بیام بنویسم اولین معامله فارکسم رو انجام دادم

    اولین سود فارکسم رو گرفتم

    یا همچین چیزی

    امیدوارم "اولین ضرر فارکسم رو دادم" نباشه البته :-))

     

    خیلی روندش کند پیش میره و واقعا اینکه اینهمه علاقه داشته باشی و هی نرسی بهش، سخته

     

  • ۰ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۲۶ تیر ۰۱

    30/90: یک سوم راه

    یک سوم راه 90 روزه خودم رو رفتم

    یک بار وسطش ول کردم و ننوشتم

    ولی در کامل پررویی ادامه دادم

     

    کاری که فکر میکنم توی بقیه زندگی هم باید انجامش بدم

    چه بسا که سالهاست دارم همین کارو میکنم و نتیجه عالی هم داده همیشه

     

    اینکه کاری که نقص میخوره رو با همون نقصش ببری جلو و سعی کنی نقصه رو برطرف یا حتی بعضا مخفی کنی

    از اینکه بزنی کنار، پشیمون بشی، از نو شروع کنی و ... خیلی بهتره

     

    اوه اوه اوه

    از نو شروع کنی

    فکر نمیکنم ایده ای بدتر از این باشه

    اتلاف وقت مطلق

    تو اگر میتونی حلش کنی، از همینجا به بعد حلش کن

    از نو شروع کنی درستش میکنی؟ فکر نمیکنم

    بماند چقدر چیزا که از دست میره

     

    بدترین ایده است

  • ۰ نظر
    • امین
    • شنبه ۲۵ تیر ۰۱

    29/90: یه شریک مثل هاوارد

    دوست دارم یه شریک مثل هاوارد توی Better Call Saul داشته باشم

    همچنین خودم یه شریک خفن مثل هاوارد باشم

     

    چقدر این ادم کامل و بی نقصه

    چقدر این ادم عالیه

    خفنه

    دوست داشتنیه

    همه چیز تمومه

     

    از قدرتش تیو مدیریت تا نرمی و لطفات و دوستی و انسانیت

    از شیکی و تمیزی و مرتبی ظاهری تا مرام و معرفتش بعد از گندکاری شریکش

    هرچی بگم کم گفتم خلاصه

     

    خلق همچین شخصیتی که در عین امام و پیغمبر نبودن، اینقدر عالی و کم نقصه واقعا شاهکاریه به نظرم

  • ۰ نظر
    • امین
    • جمعه ۲۴ تیر ۰۱

    28/90: زنگ نزن

    زنگ نزنید اقا

    زنگ نزدید سر جدتون

     

    پیام واتس اپ

    یا ته تهش اس ام اس دیگه

     

    اقا زنگ در هیچ شرایطی چیز خوبی نیست

    ادم توی کلاسی لایوی چیزی باشه

    ادم پشت فرمون باشه

    ادم خواب باشه

    هرچی...

     

    نکنید اقا

  • ۱ نظر
    • امین
    • پنجشنبه ۲۳ تیر ۰۱

    27/90: برنامه ریزی و بهم ریختنش

    یه زمانی برنامه میریختم و سعی میکردم پایبند بمونم

    اگر نمیموندم بهم میریختم

    کارا بهم میریخت

    زندگیم عقب میافتاد

     

    به مرور زمان با واقعیتش روبه رو شدم

     

    الان برنامه میریزم

    و همیشه چیش فرضم اینه که قراره کامل اجرا نشه

    درواقع برنامه ریخته میشه که مسیر کلی مشخص بشه

    نه اینکه جز به جز اجرا بشه

     

    این واقعیت برنامه ریزی، حداقل توی زندگی شخصی منه

  • ۰ نظر
    • امین
    • چهارشنبه ۲۲ تیر ۰۱

    26/90: رویه غلط + راهکار

    قبلا من محتواهای سایت ها رو سفارش میدادم

    اول اولش، میومدم توی عنوان ها مثلا مینوشتم " x راه درمان گلودرد"

     

    نمیدونم واقعا، نویسنده هامون متوجه نمیشدن، خودشون رو میزدن به اون راه یا چی

    ولی بعضی هاشون میگفتن این x یعنی چی؟!؟!؟!؟!؟

    این x اسم رمزه! خوب مسخره x جای خالیه یه عدده دیگه

    یعنی خودتون هر چند راه درمان گلو درد پیدا کردید بذارید جاش دیگه!

    این خیلی ساده و پیش فرض و عمومیه واقعا

     

    بعد شروع کردیم عدد میذاشتیم که دوستان بفهمن اقا ما در اون قسمت عدد میخوایم

    مثلا میگفتیم "12 راه درمان گلودرد"

    البته که بعدش هم یه عده از دوستان میگفتن ما 12 راه پیدا نکردیم، میگفتیم عیب نداره هرچندتا پیدا کردی بنویس

     

    حالا چی شده؟

    حالا بعد از بیش از 1 سال که این فرایند از دست من خارج شده، کاشف به عمل اومده که دوستان موقع سفارش توی عنوان مطلب مینویسم 11 روش درمان گلودرد

    بعد نویسنده میره کلا 3 روش پیدا میکنه و مینویسه

    و مطلب همینطوری منتشر میشه!!!!!!!

     

    توی عنوان نوشته 11 (متنی که موقع سفارش محتوا نوشته شده)

    توی مطلب 3 روش مینویسن

     

    خلاصه که این داستان مسخره و ساده و پیش پا افتاده و از سر بی اهمیتی به کار، رسید به اینجا که فکر کنم چقدر اتفاقات اینطوری روز مره میافته

    چطوری میشه جلوش رو گرفت

     

    دائم حواسه ادم به دلیل همه چیز بخواد باشه که عملا نشدنیه، انرژی زیاد و زمان زیاد و ...

    به نظرم یک سری trigger باید تعریف کنیم

    مثلا بگیم اقا این قضیه عنوان همینطوری باشه تا زمانی که فرد سفارش دهنده محتوا عوض شد، بهش توضیح بدیم و بعد تحویل بدیم

     

    بعد این تریگر ها رو هر یه ماه یه بار مثلا بررسی کنیم

     

    این تنها راه عملی بود که به ذهنم رسید براش

    مینویسم بمونه شاید یه روز به دردم خورد

  • ۱ نظر
    • امین
    • سه شنبه ۲۱ تیر ۰۱

    25/90: گاهی وقتا بعضی حرف ها

    نوشته بود:

    آمد اما در نگاهش ان نوازش ها نبود...

     

    همونطور که مطلع هستید 16 سالم نیست، در هیچ وضعیت هورمونی خاصی هم به سر نمیرم، درگیر مشکل عاطفی خاصی هم نیستم

    ولی رخنه کرد لامصب

    رخنه ها

    خودمونی تر بخوام بگم رفت لای درز و دورز های احساسی و غیراحساسیم

     

    چرا اخه؟

    چرا باید این جمله، این مصرع یا هر چیز دیگه ای که هست اینقدر ادم رو منقلب کنه؟

  • ۱ نظر
    • امین
    • دوشنبه ۲۰ تیر ۰۱

    24/90: تعطیلی ها

    نمیدونم تجربه کار توی روزهای تعطیل رو دارید یا نه...

     

    بذار یه جور دیگه شروع کنم...

    دیدید میگن صبح زود پاشید کاراتون رو بنید خیلی خوبه؟

    مثلا 4 -5 صبح پاشید؟

    تجربه اش رو داشتید؟

     

    یه تایم ساکت، با کمترین ترافیک، کمترین پیام، کمترین زنگ و ...

    خیلی کارایی ادم بالاتر و بهتر میشه

     

    حالا روز تعطیل تقریبا کلش اینطوریه!!!

    یعنی تمام روز کمترین زنگ و تماس و پیام و ... رو داری

    و واقعا کار کردن توی روز تعطیل تصمیم هوشمندانه ای هست

     

    ظاهرا در عوضش در روزهای غیر تعطیل باید به استراحت و تفریح رسید

    ظاهرا البته

    ظاهرا میگم چون شک دارم واقعا اونقدری که میگن ادم نیاز به استراحت و تفریح داره؟!

    یا این صرفا خواسته های ته دل ادمهای تنبلی بوده که تونستن تریبونی برسن یا کتابی بنویسن؟!

     

  • ۲ نظر
    • امین
    • يكشنبه ۱۹ تیر ۰۱