قبلا کمتر درگیر کار کردن بودم

بیشتر درگیر ارزو کردن بودن!

یکی از مراحل ارزو کردن برای من، شکرگزاری نعمت های فعلی بوده و هست...

 

در نتیجه خیلی بیشتر به نعمت هایی که دارم، به غیرممکن هاییم که ممکن شده، به قسمت های خوب زندگی و ... فکر میکردم

بدی ها کمرنگ تر و ساده تر و کوچک تر میشدن توی ذهنم

و کلا اون زمان در عین اینکه سهم کمتری (نسبت به الان) از این دنیا داشتم، شکرگزارتر بودم...

 

این برای من پذیرفته نیست

قرارمون این نبود

قرار بود هرچه بیشتر داشته باشم بیشتر ببخشم

هرچی بیشتر داشته باشم بیشتر شکرگزاری کنم

 

یه بخش هایی از مراسم های شکرگزاریم رو دارم زنده میکنم دوباره

اما جدا از اونها یک یادداشت هم توی گوشیم گذاشتم که توش مواردی که برای شکرگزاری به ذهنم میرسه رو توش مینویسم

امیدوارم بتونم حالا چند برابر بیشتر از چیزی که قبل شکرگزاری میکردم و حس خوب درونی داشتم، داشته باشم